ای گل
زیبای من لبخند تو آرامش است
چهرهی خندان تو خود معنی آسایش است
در
جهان چیزی برایم خوشتر از روی تو نیست
فکر دیگر در سرم جز تاب گیسوی تو نیست
خالق
هستی تو را چون ماه زیبا آفرید
گوشهی ابروی تو در قلب غوغا آفرید
من
هواخواه دو چشم مست و شهلای توام
دوستدار قامت چون سرو، رعنای توام
بوی
مویت عاشقی را سهل و آسان میکند
یک نگاه دلفریبت مرده را جان میکند
عشق
زیبایم تویی، محبوب بیتایم تویی
ماه شام تارم و خورشید فردایم تویی
دل
تویی دلبر تویی، وز حوریان برتر تویی
بیدلان را سر منم، از شاهدان سرتر تویی
در
دلم شوری بهپا کردهست عشق ناب تو
نام تو آرام جان و قلب من بیتاب تو
بیقرارم
در نبودت، بودنت سامان من
یکدم از یادم نخواهی رفت ای جانان من
حامد گنج خانلو - 13 مرداد 1393
میخواهمت
چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
محو
توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم
آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای
چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی
اگر نباشی، میآفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب را
ای
خواهشی که خواستنیتر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
بیا ز شوق محبت در طلیعه ی مهر ترانه ساز دل غمگسار هم باشیم
کنون که بانگ صداقت ز لطف می آید بیا، بیا که در این دوره یار هم باشیم
به نام آنکه جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جان بر افروخت
بار دیگر شمیم خوش ماه ( مهر آفرین و مهر افزای ) ( مهر ) به مشام می رسد.
همان گونه که فروردین نوید بخش حیات مجدد طبیعت است، مهر ماه یادآور شور و شعف و جوشش و کوشش آموزندگان دانش و پرورندگان بینش است.
بازگشایی
مدارس و شروع سال تحصیلی جدید، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور را که
مقارن با روز آغاز هفته ی دفاع مقدس است را بر دلاورمردان و شیرزنان
ایران تبریک و تهنیت عرض می نماید.
آغاز سال تحصیلی جدید را به
همه ی دانشگاهیان پر تلاش، استادان، دانشجویان، کارکنان و کارمندان صدیق و
شریف و دانش آموزان خلاق و آینده ساز کشور تبریک و تهنیت عرض می نماید.
با
امید به اینکه با اکسیر دانایی و توانایی مرزهای جدید علم و دانش و پژوهش
را درنوردیم و با پیوند علم و ایمان و محصول خجسته ی آن ظفرمندانه به فتح
قله های رفیع بهروزی و پیروزی و کامیابی و کامروانی ترفیع یابیم و ضمن
التزام به مبانی انقلاب و نظام همسو و همنوا در جهت اهداف عالی ارزش های
اسلامی با گام های مصمم و استوار، ایران جاویدان را سرافراز و سربلند
سازیم.
بروس لی با فنون و مهارتش چشم میلیونها نفر را بر پرده سینما خیره کرد. او را یکی از تأثیرگذارترین رزمیکاران قرن بیستم میدانند؛ او بود که راه را برای رزمیکارانی مانند جکی چان و جت لی به پرده سینما باز کرد.
بروس لی با نام کامل لی جان فن (Lee Jun-fan) هنگام مرگ در ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۳ تنها ۳۲ سال داشت. او در حالی ۴۰ سال پیش در هنگکنگ چشم از جهان فروبست که به چهرهای نمادین تبدیل شده بود. بازی در فیلم "اژدها وارد میشود" بیش از پیش موجب شهرت بروس لی شد.
نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم مرهم می فروخت
زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت
زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر
مرگ را همچون شراب کهنه کم کم می فروخت
در تمام سالهای رفته بر ما روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گلفروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت
فاضل نظری
ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی
بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی
ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد
چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد
به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم
به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم
منو به دست من بکش به نام من گناه کن
اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن
نگو به من گناه تو به پای من حساب نیست
که از تو آرزوی من به جز همین عذاب نیست
آیا می دانستید که :
زن جوانی بستهای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .
در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.
وقتی او اولین کلوچهاش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت.
در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!
هر بار که او کلوچهای برداشت مرد نیز کلوچه ای برمیداشت. این عمل او را عصبانی تر می کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.
وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟”
مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!...
زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت.
وقتی
که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد،
که در نهایت تعجب دید بسته کلوچهاش، دست نخورده مانده .
تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچهاش را از کیفش درنیاورده بود