امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! دل به دلم بدین تا براتون تعریف کنم پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد میزدم .
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه سر گر نمیگنجی که اندر چشمه سوزن
اگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر دارد
چراغست این دل بیدار به زیر دامنش میدار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمهای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
خدا کجاست؟
صدای مادرانه ای پاسخ می دهد: خدا در جنگل است، عزیزم.
کودک می پرسید: چه کار می کند؟
مادر می گفت: دارد نردبان می سازد.
دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد.
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید:
خدا چرا نردبان می سازد؟
حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد. به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت:
برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد.
از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم
یادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم
با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم
گرچه از خود خبرم نیست خبرها دارم
- عماد خراسانی
در کتابفروشی های کنار خیابانی در کابل، گاهی کتاب هایی را می توان یافت که تاریخ چاپ آن به یک قرن پیش برمیگردد، کتاب هایی که برخی از برگ های آن پوسیده و ناخوانا شده است.
به گزارش خبرآنلاین، وجود کبابیها، نوار فروشیها، میوه فروشیها و دیگر اجناس مورد نیاز مردم در شهر کابل یکی از مهمترین تفاوتهای پایتخت افغانستان در مقایسه با دیگر پایختهای جهان است و مهترین تفاوتی که توجه عابران پیاده را در کابل به خود جلب کرده بساط کتاب فروشها در کنار خیابانهای این شهر است.
بیشتر متقاضیان خرید کتاب در این شهر به جای رفتن به کتابفروشیهای رسمی و سرزدن به نمایشگاههای کتاب که در زمانهای مشخص برگزار میشوند به کتاب فروشیهای کنار خیابان مراجعه میکنند. در حالی که به نظر میرسد این کتابفروشیها بازار کتابفروشان رسمی را هم تحت شعاع خود قرار دادهاند، در میان کتابفروشیهای سیار در کابل میتوان آثاری را در حوزه فلسفه، علوم اجتماعی، ادبیات، تاریخ و دیگر موضوعات پیدا کرد.