پدیده

مجله اینترنتی

پدیده

مجله اینترنتی

شرط اول قدم برای عاشق شدن


در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

شرط اول قدم آنست که مجنون باشی


دلتنگی


نیا باران زمین جای قشنگی نیست

من از اهل زمینم خوب می دانم

گل در عقد زنبور است

ولی بلبل را هم دوست دارد

سودای پروانه را هم در سر دارد!

سخن سخت


صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی

هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت


* حافظ *


محرم دل


هرکه شد محرم دل در حرم یار بماند

وانکه این کار ندانست در انکار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند


* حافظ *


گران‌ترین جایزه شعر آمریکا برنده‌اش را شناخت


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از رادیوی ملی آمریکا، تیموتی دانلی شهروند بروکلین و استاد دانشگاه کلمبیا جایزه سالانه 100 هزار دلاری کینگزلی تافتز را که از بزرگ ترین جوایز شعر آمریکاست، از آن خود کرد. 


دانلی که ویراستار بخش شعر بوستون ریویو است، این جایزه را برای دومین کتابش با عنوان «همکاری ابر» که از سوی انتشارات ویوز بوکز در سال 2010 منتشر شد، دریافت کرد. اشعار دانلی اشعاری فیلسوفانه اما غیر انتزاعی هستند. نخستین کتاب او با عنوان «بیست و هفت پشتیبان برای تولید یک طول عمر» در سال 2003 از سوی گراو پرس به بازار آمده بود. 


جوایز شعر تافتز که از سوی دانشگاه کلرمونت اهدا می شود، از سوی کیت تافتز و به یاد شوهر فقیدش کینگزلی که رییس کارخانه کشتی سازی بود و به عنوان سرگرمی شعر می سرود، راه اندازی شده است. پس از درگذشت کینگزلی تافتز در سال 1991 همسر او خانه اش را فروخت تا بتواند بنیادی برای راه اندازی این جایزه تاسیس کند. 


این جوایز همچنین شامل جایزه کشف کیت تافتز نیز هست که شامل یک جایزه 10 هزار دلاری برای شاعری است که با انتشار نخستین مجموعه شعری اش، کاری به یادماندنی انجام داده باشد. جایزه این بخش نیز به «کیت لارسون» محقق علوم طبیعی از آریزونا برای مجموعه شعرش با عنوان «تشابه شعاعی» رسید. این جوایز برای تشویق و حمایت از شاعرانی که در نیمه راه کاری خود هستند، اهدا می شود. 

قامت یار


نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم


* حافظ *


شعر روی کارت عروسی

آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست / با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید
ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است / لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید
بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ / معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید
تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه / با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید
البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها / پیش فامیل مقابل آبروداری کنید
میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است / پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید
گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی / دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید
موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان / پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر / هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید
در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب / کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید
گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه / چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید
ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک / دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید
لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست / از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید
البته هرچیز دارد مرزی و اندازه ای / پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید
حرکت موزون اگر در کرد از خود، دیگری / با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید
کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟ / با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید
در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور / بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید

اشعار و مطالب دکتر علی شریعتی

حرف هایی هست برای نگفتن
و ارزش عمیق هرکسی
به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد .
و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن
و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی
که باید قلم را بکنم و دفتر را پاره کنم
و جلدش را به صاحبش پس دهم
و خود به کلبه ی بی در و پنجره ای بخزم
و کتابی را آغاز کنم که نباید نوشت .
(دکتر علی شریعتی))

################# ############# ###############3

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...

چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم . »
...دکتر شریعتی...


ادامه مطلب ...

سیاه و سفید


شعری از یه پسر بچه ی افریقایی که در سال 2008 جایزه گرفت


When I born, I black
When I grow up, I black
When I go in Sun, I black
When I scared, I black
When I sick, I black
And when I die, I still black And you white fellow
When you born, you pink
When you grow up, you white
When you go in sun, you red
When you cold, you blue
When you scared, you yellow
When you sick, you green
And when you die, you grey And you calling me colored

سرآغاز


دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید


بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید


بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید


جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش

نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید


از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم

خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید


گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان

هر جا که نام حافظ در انجمن برآید