پدیده

مجله اینترنتی

پدیده

مجله اینترنتی

عامل مرگ کودک بیجاری چه کسی است؟


در روزهای گذشته اخباری مبنی بر مرگ دلخراش یک کودک توسط گله گرگ ها  در یکی از روستاهای بیجار در حالی منتشر شد، که پیشتر بارها نسبت به افزایش تعداد حیوانات درنده و عدم رعابت بهداست محیط به مسوولان امر هشدارهای لازم داده شده بود.

محمد محمدرضایی نماینده اسبق بیجار در گفت و گو با خبرنگار سرویس مجلس تابناک با تاکید بر اینکه بارها نسبت به افزایش بی رویه جمعیت گرگ ها در منطقه هشدار داده ایم، گفت: متاسفانه به دلیل بی تدبیری مسئولین محیط زیست و شهرداری، محل دپوی زباله بیجار در کنار منطقه حفاظت شده قرار گرفته و به دلیل محصور نبودن این منطقه حیوانات وحشی به آن ورود می کنند.

وی با بیان اینکه افزایش روز افزون و تصاعدی حیوانات وحشی در روستاهای بیجار قابل مشاهده است، گفت: حتی حضور همین گرگها در گله های بیش از 10 راس باعث شده است قوچ و میش هایی که در منطقه حفاظت شده زندگی می کردند از منطقه متواری شده و در مناطق اطراف طعمه شکارچیان شوند.

محمد رضایی در ادامه خاطر نشان کرد: تعداد این حیوانات به قدری افزایش یافته که عبور گله ای انها به خصوص گرگ ها باعث تخریب مزارع شده و همین موضوع باعث شده تا کشاورزان منطقه نیز بارها از افزایش بی رویه حیوانات درنده به مسئولین شکایت کنند اما متاسفانه اقدامی صورت نگرفته است و در نهایت نیز شاهد مرگ دلخراش یک دختر بچه توسط گرگ ها در این منطقه بودیم.

محمد رضایی با تاکید بر اینکه پاک سازی محیط زیست روستاهای مودر بحث امری حیاطی است، گفت: تغییر محل دپوی زباله ها و اجازه شکار این گرگ ها و محصور کردن محل دپوی زباله ها راههایی است که باید هرچه سریعتر اقدامی در مورد آنها انجام داد.


قتل نا‌ن‌آور خانواده


یکی از پرونده‌های تلخی که این هفته مورد رسیدگی قرار گرفت ماجرای قتل پسر جوانی به دست دوست صمیمی‌اش بود. مادر مقتول وقتی در جایگاه برای قاتل فرزندش تقاضای قصاص کرد، گفت پسر من نان‌آور خانه بود و خرج من و 5 خواهرش را تامین می‌کرد.

این جنایت چهارشنبه‌سوری سال 88 در پارکی در جنوب تهران به وقوع پیوست و در جریان آن جوانی به نام محمود دوستش را با ضربات چاقو به قتل رساند. این زن گفت: ناصر روز حادثه در خانه نشسته بود که تصمیم گرفت برای قدم زدن به پارک محل برود. نیم ساعت بعد از خروج او از خانه به من خبر دادند پسرم را با چاقو زده‌اند. من به سرعت خودم را به بیمارستان رساندم و فهمیدم ناصر کشته شده است.

محمود درباره این جنایت توضیح می‌دهد: من و ناصر دوستان قدیمی بودیم. روز حادثه در پارک کمی با هم صحبت کردیم. بعد من موتورم را به یکی از دوستانم قرض دادم و منتظر بازگشت او بودم که سر مساله‌ای جزئی با ناصر دعوایم شد. البته درگیری زود پایان یافت و من به سمت میدان شوش راه افتادم. در آنجا یکی از دوستانم را دیدم و او که متوجه شده بود عصبانی هستم علتش را پرسید و من هم گفتم با ناصر دعوا کرده‌ام. او پیشنهاد داد به پارک برویم و با ناصر دعوا کنیم. قبول کردم و سراغ مقتول رفتیم. در حین درگیری او چاقویی را به طرفم گرفت، اما در یک لحظه زمین خورد و چاقو از دستش افتاد. او پای مرا محکم گرفته بود. در همان حالت چاقو را از زمین برداشتم و 6 ضربه به او زدم، بعد هم فرار کردم.

محمود اکنون از سوی قضات دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شده است و در زندان به‌سر می‌برد.


پسر 19ساله شاهرودی سرمادرش را برید


در ساعت 16:30 جمعه، 29 اردیبهشت برابر اعلام وقوع یک فقره قتل در شاهرود به مرکز فوریت های پلیسی 110، اکیپی از ماموران پلیس به محل حادثه رفتند و موضوع را از نزدیک بررسی کردند.

وی ادامه داد: ماموران پس از حضور در محل حادثه با سر بریده زنی که در بررسی های بعدی مشخص شد 40 ساله است، روبرو شدند.

طاهری با بیان اینکه، اقدامات ماموران برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت به سرعت آغاز شد، گفت: تیمی از کارآگاهان پلیس جنایی با استفاده از شگردهای خاص و ترفندهای علمی، قاتل که فرزند مقتوله و با هویت ?علی ح? 19 ساله بود را در یکی از روستاهای اطراف شاهرود شناسایی و دستگیر کردند.

فرمانده انتظامی شاهرود درباره انگیزه متهم در ارتکاب این جنایت گفت: این جوان، وجود اختلافات شدید با مقتوله با هویت ?طیبه ? ش? را انگیزه این جنایت اعلام کرده است.

وی که در صحنه بررسی جرم حضور داشت با بیان اینکه تحقیقات پلیس در خصوص این جنایت هولناک همچنان ادامه دارد، به خانواده ها هشدار داد: آمار موجود و تجربه سال ها برخورد با انواع جرایم ثابت کرده که رفتار دینی و اخلاقی والدین و تربیت فرزندان بر پایه مبانی اعتقادی، میزان وقوع این گونه رفتارهای خشن و دور از انسانیت را در سطح جامعه به کمترین حد خود می رساند.

مرگ دانشجویی که برای نجات دختر در حال غرق‌شدن


فرماندار شهرستان بروجرد ادامه داد: پس از غرق‌شدن وی و اعلام خبر آن به نیروهای امدادی، امدادگران عملیات خود برای نجات وی را آغاز کردند اما متاسفانه فردای آن روز نیروهای آتش‌نشان جسد وی را از این منطقه کشف کردند.


ادامه مطلب ...

و کابوس مرگ چه ابلهانه به سراغ مان می آید...


عشوندی، فرهاد - کابوس است . کابوسی تلخ. کابوس تلخ از دست دادن فرزند ، آن هم برای یک برنامه زنده تلویزیونی.
کابوس مرگ چه ابلهانه از راه می رسد و سه کودک زیبا را با مرگی تلخ از خانواده های شان می گیرد و زندگی شان را می کند سراسر گریه و شیون. «مرگ » و این واژه روزی 100 بار مادری را می کشد که برای چند ساعت دستان فرزندش را ول کرده تا شاهد خنده هایش باشد و تلخ تر اینکه در چند قدمی مادر ، کودک زیر دست و پا می ماند و مادر بیچاره را یارایی نیست برای کمکش. 
حالا با شنیدن خبر فاجعه موهای تن مان سیخ می شود . فحشی می دهیم به آنهایی که اینچنین احمقانه چنین مراسمی را راه انداختند . مجری برنامه را نفرین می کنیم و در دل شاید ناسزایی نثارش. اما آنچه یادمان رفته فرهنگی ست که همه به همراه داریم و هر چند وقت یکبار همین رفتارمان از جایی بیرون می زند و فاجعه ای می سازد هولناک.
پنجم فروردین 1385 را چه زود از یاد بردیم. روز بازی تلخ ایران و ژاپن که 7 هموطن مان در تعطیلات عید ، به دعوت فدراسیون فوتبال و با تبلیغات شبانه روزی صدا و سیمای ملی راه ورزشگاه آزادی را در پیش گرفتند تا در کنار 120 هزار نفر دیگر ، حامی فوتبال ملی مان باشند در راه صعود به جام جهانی. راهی که برای شان بی بازگشت شد و برای خانواده های شان داغی ابدی. 
در پایان آن بازی و شبی که باید برای مان جشنی ملی می شد چه اتفاقی افتاد؟ چه شد که آنها دیگر هیچ وقت به خانه های شان برنگشتند؟ چرا جشن مان کابوس شد؟ مروری بر مطبوعات آن سال ها خیلی ساده یادمان می آورد آن اتفاقات را. کسئولان تامین امنیت بازی دیوار کاذبی برای انحراف جمعیت از محل فرود هلی کوپتر ها ایجاد کرده بودند و در پایان بازی چون هوا تاریک شده بود و هلی کوپتر امکان پرواز نداشت ، دیوار را جمع نکرده بودند. جمعیت شادمان از برد شیرین ملی با هیجان ، می خواند ، می زد و می رقصید و از ورزشگاه خارج می شد که رسید به دیواره مرگ. فشار آنهایی که می خواستند هرچه زودتر به اتوبوس برسند ، جمعیتی چند ده هزار نفره را آوار کرد بر سر آن 7 هموطنی که به فجیع ترین شکل زیر دست و پا جان باختند.
چیزی شبیه به آنچه که در «مناسک حج» هم جان هموطنان مان را گرفت و کام ملتی را تلخ کرد. و این ها همه شباهتی غیرقابل کتمان دارد به صحنه هایی که هر روز در ایستگاه های متروی تهران شاهد شان هستیم. هر روزه در ساعات اوج ترافیک مثلا در ایستگاه صادقیه ، امام خمینی ، دروازه دولت یا... ورود هر قطار به سکو ، چند نفر ممکن است بر اثر فشار جمعیت زیر دست و پا بمانند و دیگر عمری به دنیا نداشته باشند؟ هر روزه چند نفر بر اثر این فشار با جراحت یا شکستگی به خانه های شان می رسند؟ 
این ها ، همه اتفاقاتی است از قبیل آنچه کام ملتی را به بهانه جان باختن این 3 کودک خرمدره ای تلخ کرده . فاجعه ای تراژیک که حالا امروز یکی مثل خسرو معتضد می تواند برای وقوعش قلم در دست بگیرد بنویسد که مجری شیرین زبان برنامه می توانسته به بچه ها بگوید :« نوگلان ، یکی یکی بروید بغل مادران تان.» تا اینگونه اتفاقی نیفتد.
اینکه مجری برنامه چقدر در این اتفاق نقش داشته یا مهمتر اینکه مورخ محترم که خود کمتر از مجری برنامه کودک در همان شبکه تلویزیونی ، آنتن در اختیار ندارد ، چقدر نظرش در این باره صائب است ، حداقل تغییری در حال زار مادران کودکان خرمدره ای ایجاد نمی کند. 
سوال دردناک اما حالا باید از بزرگترهایی پرسیده شود که آن روز در سالن بودند.آنها که برای زودتر رسیدن به چند بسته «پوشک رایگان » جان 3 کودک زیبا را گرفته اند.
درست مثل آنها که برای رسیدن به صندلی خالی مترو حاضرند همه آنهایی را که چند ردیف جلوتر ایستاده اند سر به نیست کنند.
آنها که سال ها قبل در ورزشگاه آزادی برای اینکه خدای ناکرده نرده های فلزی شان نشکند ، مردم را به سمت قتلگاه منحرف کردند تا خدای ناکرده به نرده ها و هلی کوپتر قیمتی ، آسیبی وارد نشود. 
خبرآنلاین

تنها هنر او این است که صدایش را ریز و زیر و میو میو می کند!


خسرو معتضد در یادداشتی در روزنامه قدس نوشت:

نبود تفریحات و سرگرمی ها در کشور سبب می شود یک مجری زن برنامه های کودک تلویزیون که تنها هنر او این است که صدایش را ریز و زیر و میو میو می کند و من هیچ هنر خاصی در هنرنمایی ایشان ندیده ام و حتی یک دستور درست و حسابی به کودکان نمی دهد که مثلاً دست خود را پس از رفتن به آبریزگاه بشویید یا دهانتان را پس از غذا خوردن یا هنگام صبح مسواک بزنید.

 وقتی به خرمدره می رود «شو» اجرا کند برگزارکنندگان این برنامه از فرط آزمندی به جای 3000 صندلی برای 4000 صندلی بلیت گران بفروشند و کودکان نازنین مردم را در یک محوطه تنگ گرد آورند و در نهایت نادانی و جهالت و بی رحمی حتی اجازه ندهند پهلوی مادرهایشان بنشینند!

...من وقتی شرح حال کودکان مقتول و مصدوم را خواندم مرتعش شدم. نوگلان زیبا و نوشکفته و دوست داشتنی که در سراسر جهان مورد علاقه و احترام مردم اند در اینجا یا مورد آزارهای سادیستی قرار می گیرند یا خاله شادونه که من نمی دانم ایشان چه هنری جز نازک کردن صدای خود دارد و وقتی به ولایتی می رود که در آنجا هیچ وسیله سرگرمی و تفریح و تفرجی برای کودکان وجود ندارد و با به جا گذاشتن چندین قربانی که من مطمئن هستم نفرین آنان و مادرهایشان دامان عوامل این حادثه را خواهد گرفت.

مگر زبان این خانم که می گوید و در مقام دفاع از خود دلیل می آورد که پس از پایان برنامه این حادثه رخ داد لال بود که قبل از آنکه تشریفش را ببرد با همان شیرین زبانی و صدای نازک خود (گویا از فرصتی که تلویزیون در اختیارش گذاشته حسن استفاده می کند، تور ایرانگردی گذاشته. قرار است شهر به شهر ایران برود و...) آری با همان شیرین زبانی خود که به نظر من بسیار بی مزه است و تکراری و به سن و سال ایشان هم نمی خورد، به بچه ها می گفت: «نازنینان من، سرجایتان بمانید و یکی یکی از سالن خارج شوید.» یا به متصدیان سالن دستور می داد همه درهای سالن را باز کنید و مراقبت نمایید بچه ها به مادرهایشان ملحق شوند. خیر این کار را نکردند، چون عجله داشتند زودتر به گروه بپیوندند و حق و حقوق بابت شو و شیرین زبانی را مطالبه کنند. واقعاً که این پول لعنتی، چه ها که نمی کند.

...من از این خانم و نیز مدیر برگزاری این مراسم می پرسم: ناخدای هر کشتی وظیفه وجدانی دارد هر گاه کشتی در آستانه غرق شدن قرار گرفت تا تخلیه تمام نفرها در کشتی بماند. شما که به نامتان 4000 موجود مظلوم و بی گناه را گردآوردند و با اداره بد سالن باعث مرگ آنان شدند زبانتان مشکلی داشت؟ چرا به بچه ها تذکر ندادید، آرام و بانظم سالن را ترک کنند و به مادران خود ملحق شوند؟ 

تا نیم ساعت دیگر یک ایرانی می میرد!


تصادف در هر ساعت جان 2 ایرانی را می‌گیرد. یعنی هر نیم ساعت یک ایرانی. این‌، مهم‌ترین نکته‌ای بود که در نخستین مراسم دهه ایمنی، عنوان شد.



ادامه مطلب ...

چه کسی مقصر اصلی حادثه دلخراش "خاله شادونه" است؟


عصر ایران - حادثه اخیر شهر خرمدره که در آن 3 کودک معصوم کشته و 7 تن دیگر زخمی شدند ، اتفاقی دلخراش بود که در حاشیه برنامه پربیننده یک مجری تلویزیونی بسیاری از خانواده ها را داغدار کرد.

علت یابی این حادثه دلخراش و مجازات مسئولانی که در اثر قصور و سوء مدیریت آنها  3 کودک معصوم قربانی شده و خانواده های بسیاری داغدار شده اند می تواند در عدم تکرار چنین حوادث دلخراشی در آینده موثر باشد.

هر چند که مسئولان محلی در خرمدره با سلب مسئولیت از خود اعلام کرده اند که با آنها برای اجرای این برنامه هماهنگی نشده(!) اما منطق طبیعی برای پیشامد چنین حوادثی در شهر کوچکی چون خرمدره حکم می کند که در گام نخست و متهم ردیف اول این رخداد تاسف برانگیز مسئولان شهری و مقامات محلی خرمدره هستند.




ادامه مطلب ...

جزئیات مرگ دانشجوی پزشکی در مشهد


معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با اشاره به فوت دانشجوی پزشکی این دانشگاه بر اثر ابتلا به بیماری تب کریمه کنگو گفت: این دانشجوی دوره کارورزی پس از مراقبت از یک بیمار مشکوک به تب کریمه کنگو و همچنین وجود بیماری زمینه ای فاویسم، درگذشت.

به گزارش مهر، دکتر رضا سعیدی گفت: دانشجو امیر کیخسروی دانشجوی پزشکی ورودی سال 85 بود که به همراه برادرش که دستیار تخصصی است، ساکن مشهد بود.

وی یادآور شد: موضوع از 30 فروردین ماه 91 از زمانی آغاز شد که فردی که کارگر قسمت "کله پاکنی" در کشتارگاه مشهد بود در حین فعالیت دست خود را می برد و پس از آن در مرکز خانه بهداشت کارگری دست اش را پانسمان می کند، 2 روز بعد دوباره پانسمان را تجدید می کند و پس از آن با علائم تب به درمانگاه مراجعه می کند و هر زمان که مراجعه می کرده یک سری علائم را می گفته در نهایت 13 اردیبهشت به بیمارستان امام رضا (ع) مراجعه می کند.

ادامه مطلب ...

تکذیب بمب‌گذاری در ایستگاه متروی شهید بهشتی

http://www.bananews.ir/

مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ با رد شایعه بمب‌گذاری در ایستگاه متروی شهیدبهشتی اعلام کرد: ماموران پلیس در بازبینی دقیق ایستگاه تنها یک جعبه ابزار یافتند.

به گزارش بنانیوز به نقل از مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی تهران بزرگ با رد برخی شایعات مطرح‌شده در مورد بمب‌گذاری صبح دیروز در ایستگاه شهید بهشتی اعلام کرد که ماموران پلیس در بازرسی دقیق ایستگاه مترو و اطراف آن تنها جعبه ابزاری یافتند. این مرکز اعلام کرد که اوضاع تحت کنترل پلیس است و ماموران بمبی پیدا نکردند. همچنین سید علیرضا علوی، مدیر روابط عمومی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری پایتخت با بیان اینکه هیچ تماسی در این‌رابطه با سامانه 125 گرفته نشده است، گفت: 120 نفر از ماموران ما به دلیل برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب در محل مستقر هستند و اگرچنانچه موضوعی رخ می‌داد، قطعا آنان وارد عمل می‌شدند اما چنین موردی صحت ندارد.