پدیده

مجله اینترنتی

پدیده

مجله اینترنتی

درباره ووشو

یکی از قدیمی ترین هنرهای رزمی بدون هیچ شکی وشو می باشد. محل تولد وشو کشور چین است و می توان گفت که وشو از تلفیق همه ی هنرهای رزمی سنتی و باستانی چین بوجود آمده است.

  وشو از دو کاراکتر چینی تشکیل شده است؛ wu که معنی نظامی یا رزمی وی دهد و shu که به معنی هنر یا مهارت می باشد. پس هنر مبارزه ترجمه ی مناسبی برای وشو می باشد.

  پیدایش وشو همانند بسیاری دیگر از هنرهای رزمی به دلایل دفاعی بوده است، هدف افراد از یادگیری وشو دفاع از خود، خانواده و یا کشور در برابر مهاجمین و دشمنان بوده استو در این راستا طیف گسترده ای از حرکات ابداع شد. اما نکته قابل توجه این است که بسیاری از هنرهای رزمی در همان محدوده حرکات رزمی باقی مانده و پیشرفتی نکرده اند، اما وشو جزو معدود هنرهای رزمی است که علاوه بر پیشرفت در حرکات جسمی در زمینه ی کسب توانایی های روحی و فکری نیز موثر و مفید می باشد.

  امروزه وشو بصورت جهانی درآمده و فقط منحصر به کشور چین نیست و مردم کشورهای مختلف برای سلامتی و قهرمانی این رشته ی ورزشی را تمرین می کنند. در وشو به دو شکل کار می شود:

 مینه ی تالو (اجرای فرم های سنتی چینی بصورت زیبا به همراه حرکات ژیمناستیکی)

زمینه ی سانشو (مبارزه آزاد بر روی رینگ با استفاده از دستان، پاها و زیرگیری)

  زمینه ی تالو دارای چهار سبک معروف جهانی است که معمولا در مسابقات بین المللی دارای رده های قهرمانی است:

1) سبک چانگ چوآن: به این سبک در چین مشت بلند می گویند که در مناطق شمالی چین ابداع شد. حرکاتی با سرعت و انعطاف بالا در این سبک وجود دارند که معمولا به همراه دویدن های کوتاه و بلند انجام می شود.

2) سبک نان چوآن: یا مشت کوتاه که در مناطق جنوبی چین ابداع شد و بخاطر داشتن مشت های سریع و انجام حرکات فرم درجا این لقب را گرفته است.

 ) سبک تای چی چوآن: مشت تنفسی نام این سبک است که تنفس ریتمیک همراه و هماهنگ با حرکات فرم از ویژگی های این سبک می باشد. هنر رزمی تای چی چوآن از سبک های درونی است که بر خلاف دو سبک گفته شده در بالا بر روی روح و روان کار می کند که در روند تمرین این سبک جسم نیز ساخته شده و هنرجو را به سطح بالایی از سلامتی و آمادگی جسمانی می رساند. امروزه این هنر رزمی را در سراسر جهان به خاطر سلامتی جسمانی و روانی و برای رسیدن به آرامش روحی انجام می دهند. به طور کلی حرکات سبک تای چی آرام و نرم و یکنواخت بدون وقفه بوده که به قول چینی ها مانند ابرهای شناور و آبهای روان است. تای چی دارای پنج سبک درونی است که همگی از استیلهای تای چی به حساب می آیند: 1- استیل یانگ 2- استیل چن 3- استیل وو 4- استیل سان 5- استیل هائو زانگ. همچنین دارای سبک معروف و منحصر بفرد در زمینه ی دفاع شخصی و مبارزه می باشد که علاوه بر این انجام این تمرینات کمک شایانی به بیداری نیروی درونی و جاودانی در انسان می کند. به این سبک "تویی شو" یا رد و بدل کردن دست ها می گویند که در زبان انگلیسی به آن Push hands می گویند.

4) سبک شائولین: سبک معروف و کهن وشو است که یک سبک درونی بیرونی است. یعنی سختی و خشونت دو سبک "چانگ چوآن" و "نان چوآن" و نرمی و پرداختن به درون سبک تای چی را دارد. زیر مجموعه های این سبک بسیار زیاد می باشند که پرداختن به آنها مقوله ای گسترده است که در زیر فقط اشاره ای به تعدادی از سبک های زیر مجموعه شائولین چوآن می شود:

1- تانگ لانگ (مشت ملخ) 2- لوهان (سبک معروف و اولیه ی شائولین) 3- زائو زوی (سبک آدمک مست) 4- فنزی چوآن (مشت لغزشی) و...

  همانند بسایری از سبک ها، وشو نیز از سلاح های سرد غافل نبوده و از طیف گسترده ای از سلاح های مرگبار به صورت تخصصی بهره می برد.

سلاح های مورد استفاده در وشو

  سلاح های مورد استفاده در وشو را می توان در چهار گروه مورد بررسی قرار داد:

- سلاح های بلند (LONG WEAPONS)

- سلاح های کوتاه (SHORT WEAPONS)

- سلاح های نرم (SOFT WEAPONS)

- سلاح های دوقلو (TWIN WEAPONS)

  سلاح های بلند، سلاحی می باشند که طول آنها از قد یک انسان بلندتر می باشند، برای حرکت و استفاده از این سلاح ها بایستی هر دو دست مورد استفاده قرار گیرد. از جمله سلاح های بلند وشو می توان به "کواندئو"، نیزه دوسر و... اشاره کرد.

  سلاحی که کوتاه تر از قد یک انسان بوده و معمولا توسط یک دست مورد استفاده قرار می گیرد را در گروه سلاح های کوتاه قرار می دهند. شمشیرهای مورد استفاده در وشو در زمره این سلاح ها قرار می گیرند.

  منظور از سلاح های نرم معمولا معمولا طنابی است که یک یا دو سر آن به وزنه ای وصل شده است و برای مبارزه در فواصل نزدیک و یا دور توسط یک یا دو دست مورد استفاده قرار می گیرند. زوبین طنابی چینی نمونه ای از این گونه سلاح ها می باشد.

  سلاح های دوقلو نیز معمولا به صورت جفت مورد استفاده قرار می گیرند. گرزهای دوقلو، شمشیرهای پروانه ای و... نیز نمونه ای از سلاح های دوقلو هستند.

www.navidrazm.lxb.ir

www.navidrazm.blogfa.com

اطلاعات درباره ی ورزش باستانی

منطقه خاورمیانه،
  تا جایی که میتوان گفت ازنظر پرورش بدن در زمانهای دور منطقه خاورمیانه بسیار تبحر داشتند خود خاورمیانه از اقوام گوناگون تشکیل شده اند که ورزشهای متفاوتی داشتند درمیان اقوام ایرانی استفاده از وسایل سنگین مخصوص که امروزه در زورخانه ها مورد استفاده قرار میگیرد را استفاده میکردند کردها بیشترین ابزار را برای پرورش نظامیان خود مورد استفاده قرار میدادند در میان اعراب وسایر اقوام دیگر استفاده از ابزار زنجیروار وکشیدن وبلند کردن آنها مورد استفاده قرار میگرفت مانند خرتهای آهنی وسنگها به شکلهای گوناگون تراشیده شده به هر شکل درمناطق دجله وفرات آثار گوناگون ورزشی باستان دوره های بوتانی آشوری مادی پیدا شده استمنطقه شرق آسیا
  دراین منطقه ورزشها همه به صورت رزمی بوده است منطقه شرق آسیا در ورزشهای باستانی جایگاه بسیار زیادی دارد وپیشرفت هنر های ورزشی یاهنرهای رزمی بسیار زیاد بوده استفاده از قوه تفکر برای تمرکز روی حرکات آنها بسیار موثر بوده همه ورزشهای آنها فقط براساس تمرکز برای زدن استفاده میشود تاجایی که این هنر ها تا حالا پابرجا مانده وبه اوج نسبی رسیده دلیل این همه پیشرفت آن است که قومهای آن منطقه فقط برای پیشی گرفتن وشکست یکدیگر هر روز سبکهای مختلف ابداع وتکامل میافت را ادامه میدادند.منطقه افریقا،
 دراین منطقه ورزشها همه به صورت رزمی بسیار ساده برای دفاع از خود در مقابل جانوران واقوام دیگر بوده است درافریقا جانوران بسیار درندهای وجود داشتند که افراد باید در مقابل این جانوران هنر های به کار میبردند درمناطق شمالی وجنوبی افریقا به دلیل نبود آب قومها به یکدیگر حمله میبردند دراین صورت وجود استفاده از حرکت رزمی بسیار مورد استفاده بود وغیر از این چیزهای دیگری دردست نیست وکشف نشدهمنطقه اروپا
درمنطقه اروپا فقط می توان به یونان ورم(ایتالیایه امروزی)اشاره کرد در دوره های قدیم یونانیان ورومیان برای جدا کردن افراد قوی آنها را به میدانهای گرد وارد میکردند وبرای آنها نوع مبارزه را که استفاده از حیوانات وابزارالات جنگی بودنشان میدادند اما غیر از این یونانیان با بوتان(در زبان هند اروپایی بوتان وزبان فارسی مشعل) که دور جهان میگرداندند به جهانیان خبر میدادنند که مبارزاتتان را در یونان برگزار کنید را جز کارها ورزشی آن زمان بود که به آن المپیک میگویند استفاده میکردنندسه منطقه آمریکا
 در هر سه منطقه آمریکا بخصوص در مناطق مرکزی وجنوبی استفاده از هنر های رزمی مخصوص خود بسیار رایج بوده در این مناطق هنر های رزمی کارایی بسیاری برای مبارزات داشت تا جایی که مورخان بین آنها وشرق آسیایی ها تشابهات رزمی پیدا کرده اند ولی معلوم نیست که به کدام طرف تعلق داردمنطقه قطبی واسترالیا،

 درمنطقه قطبی به دلیل وجود آب وهوای نا مناسب هیچ ورزشی مورد استفاده نبود وافراد باید با سرما و شکار حیوانات میگذراندند در من منطقه استرالیا فقط شیوه های مبارزات انها وجود داشت وهیچ اثار دیگری نیست .
 

www.navidrazm.lxb.ir

www.navidrazm.blogfa.com

نامه پیرزن به خدا

یک روز کارمند پستی که به نامه‌هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می‌کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه‌ای به خدا !

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:
خدای عزیزم بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می‌گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.

این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می‌کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده‌ام، اما بدون آن پول چیزی نمی‌توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن …

کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نودوشش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند …

همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه‌ای به خدا !

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :

خدای عزیزم، چگونه می‌توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی ‌عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی … البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته‌اند!!…

برچسب ها
داستان های کوتاه د

دانشگاه استنفورد

خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.


منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»


 نشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»
 انم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»
منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت.

 رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.


خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»


 ییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم....»
خانم به سرعت توضیح داد: «آه... نه.... نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»


 ییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»
خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود.

 زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»
شوهرش سر تکان داد. رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ "لیلاند استنفورد" بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد;

دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.

پندی از لقمان

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !

سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد :

 گر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .

 گر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...

گفتگوی بین بچه شتر و مادرش

آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت:

بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟

شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟

بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟

شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.

بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟ ....

شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.

بچه شتر: چرا مژه های بلند و زخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.
شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند.

بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است... .

بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم... ...

شتر مادر: بپرس عزیزم.

بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم؟

خوشبختی چیست؟

قانون های ذهنی می گن خوشبختی یعنی رضایت. مهم نیست ... چی داشته باشی یا چقدر، مهم اینه که از همونی که داری راضی هستی یا نه؟! چون یه وقتهایی آدم خیلی چیزها داره اما باز هم احساس خوشبختی نداره! و بر عکسش ... پس یه قانون وجود داره، که می گه:

میزان خوشبختی = میزان رضایت

حالا این سوال مهم پیش می یاد که چه طوری میشه در کل زندگی احساس رضایت کرد؟
زندگی مجموعه ای از لحظه هاست! چون پشت این لحظه، لحظه ی بعدیه و پشت اون لحظه ی بعدی و بعدی و ... پس، اگه می خوای در کلیت بزرگ زندگی راضی باشی اول باید تمرین کنی تا در لحظه راضی باشی. استاد می گفت:

"اگه کسی تصمیم بگیره فقط توی لحظه ی اکنون راضی باشه، بعد، به لحظه ی بعدی، که رسید، باز در لحظه ی اکنون راضی باشه و بعد به لحظه ی بعدی که رسید باز ... می دونی چی می شه؟

اون فقط برای راضی و شاد بودن در یک لحظه تلاش کرده، اما یک دفعه می بینه پنج ساله که راضی و خشنوده! اگه کسی از لحظه ی اکنونش ناراضی باشه، بعد، از لحظه ی بعد هم ناراضی باشه، بعد ... یکهو به خودش می یاد و می بینه پنجاه سالشه و همه ی این پنجاه سال رو نا راضی بوده!"

به همین دلیل دانشمندان ذهنی به لحظه ی اکنون می گن: لحظه ی ابدی اکنون.
شرط رضایت اینه که در لحظه ی ابدی اکنون راضی و شاد باشی

اصلا" مهم نیست داری در لحظه ی اکنون چی کار می کنی، فقط تصمیم بگیر مراقبه کنی که از هر کاری که داری در لحظه انجام میدی احساس رضایت و شادی کنی. به این کار می گن مراقبه ی لحظه ی ابدی اکنون. این کار، اتفاقا" بر خلاف تصور، کار خیلی راحتی نیست. دانشمندان ذهنی معتقدند در هر عمل و کاری که انجام میشه یه مقداری انرژی نهفته است و ما فقط در صورتی که روی اون کار مراقبه داشته باشیم میتونیم اون انرژی رو دریافت کنیم.

ببینین، مثلا" من از صبح شروع می کنم. از خواب بیدار می شیم، می ریم مسواک می زنیم و در همون حال به صد تا چیز فکر می کنیم غیر از مسواک زدن. بعد می ریم صبحونه می خوریم در حالی که فکرمون هزار جای دیگه است غیر از صبحانه خوردن. بعد... در واقع هر کاری که داریم انجام می دیم به همه چیز فکر می کنیم غیر از همون کار. این باعث می شه انرژی پنهان کارها رو دریافت که نمی کنیم، هیچ! کلی هم انرژی ذخیره شده مان را الکی خرج می کنیم!

شاید از مراسم چای در چین یا ژاپن شنیده باشین. اون در واقع یه جور مراقبه در لحظه ی ابدی اکنونه.
تمرین هایی برای درک و لذت بردن در لحظه ی ابدی اکنون:

تمرین 1
برای خودتون یه استکان چای بریزین. با دقت سعی کنید فقط به کاری که دارین می کنین، فکر کنین. بعد در یه جای آروم بنشینید و با آرامش چای رو میل کنید. به این فکر کنید که با هر جرعه ی چای، همه ی انرژی موجود در آن را دریافت می کنید و لذت می برید. به لحظه لحظه ی خوردن چای دقت کنید. (اگه فکر دیگه ای اومد توی ذهنتون، خودتون رو شماتت نکنید. فقط آروم سعی کنید دوباره به خوردن چای برگردید.) بعد از اتمام، حتما" در دفتر مراقبه از خودتون تشکر کنید.

تمرین 2
مراقبه کنید در زمان مسواک زدن فقط به مسواک زدنتون فکر کنین. سعی کنید از این کار لذت ببرید.

تمرین 3
مراقبه کنید زمان خوردن غذا فقط به خوردن غذا فکر کنید. مجسم کنید با هر لقمه، انرژی موجود در غذا به همه ی سلول های بدنتون میرسه. از هر لقمه ی اون لذت ببرید.

نکته:

غذایی که با مراقبه خورده میشه هرگز باعث چاقی های موضعی نمیشه. (در واقع وقتی ما غذا می خوریم در حالی که به صد چیز غیر از خوردن غذا فکر می کنیم، باعث انباشته شدن اون در جاهای نامناسب می شیم. بر عکسش هم صادقه. یعنی کسانی که هر چیزی که می خورن، چاق نمی شن، اگه روی غذا خوردن آگاهانه، مراقبه کنن، همه ی انرژی موجود در غذا رو دریافت می کنن. حتی می تونین مجسم کنین که دوست دارین غذا در چه قسمتی از بدن شما باعث چاقی بشه! وقتی دارین غذا می خورین توی دلتون با لقمه هاتون حرف بزنید! از لقمه ی نون و پنیر صبحتون بخواهید که همه ی نیروش رو به شما انتقال بده. (نخندین! جدی می گم! این یکی از مراقبه های هندوهاست!)

تمرین 4
این تمرین برای سیگاری هاست. اگه روی کشیدن هر سیگار مراقبه کنید، خیلی زودتر ارضا می شید و به تدریج تعداد سیگارهاتون کم و کمتر می شه.

به تدریج خودتون رو عادت بدید که هر کاری که دارین انجام می دین، فقط به اون فکر کنید و تصور کنید با این کار همه ی انرژی نهفته در اون کار رو دارین دریافت می کنین. خیلی سخته، اما شدنیه! شاید باورتون نشه اما به تدریج حتی از کارهایی که دوست نداشتید، به شدت لذت می برید. این قانون رو به یاد بسپرین: بر هر چیز که تمرکز کنیم، انرژی اون رو دریافت می کنیم. (در بعضی از مکاتب هندی حتی بر گریه کردن و اندوه هم مراقبه می کنند و معتقدند از اون هم میشه انرژی دریافت کرد اما چون این بحث دیگه ایه و باید فرق بین ایجاد ماند با دریافت انرژی از اندوه رو بدونیم خواهش می کنم فعلا" در این مورد اقدامی نکنید!)

یک حکایت
خوب می خوام یه حکایت از یه گورو ی ( استاد بزرگ) هندی بگم که توی یه کتاب خوندم. اون با مریدانش دسته جمعی با هم، در جایی بیرون شهر، زندگی می کردند. همه ی مرید های اون موظف بودند سالها پیش اون زندگی کنند و آموزش ببینند. یک روز یه نفر به اون استاد مراجعه می کنه و می گه شما چه طوری به این قدرت رسیدین که می تونین با نگاه دیگران رو شفا بدین؟ وقتی من مرید شما بشم، در طی این همه سال که باید پیش شما بمونم، چه تمرین هایی انجام میدیم؟ در طول روز چه کار می کنیم؟

استاد می گه: ما صبح ورزش می کنیم. بعد صبحانه می خوریم. بعد کار می کنیم تا ناهار. بعد ناهار می خوریم. کمی استراحت می کنیم، باز کار می کنیم و شب می خوابیم!

اون شاگرد عصبانی میشه و میگه امکان نداره! ما همه ی این کارها رو انجام می دیم اما قدرت شما رو نداریم. استاد می گه: هرگز شما مثل ما این کارها رو انجام نمیدید. شما صبحانه می خورید، کار می کنید، تفریح می کنید، در حالی که به چیز دیگه ای دارین فکر می کنین، اما ما وقتی صبحانه می خوریم فقط به خوردن اون فکر می کنیم! وقتی کار می کنیم فقط به اون کار فکر می کنیم. وقتی.....

بنابراین شما هیچ انرژی ای دریافت نمی کنید! اما ما همه ی انرژی های موجود در طبیعت رو دریافت می کنیم و با بخشیدن فقط مقداری از اون به بیمارها، باعث شفای اون ها میشیم!

خوب و حالا تمرین آخر
یک بار دیگه این پست رو بخون و تصمیم بگیر همه ی انرژی موجود در کلمات اون رو دریافت کنی. لبخند بر لب داشته باش. حالا آماده باش تا در لحظه ی ابدی اکنون، شاد و راضی باشی. از همین حالا شروع کن! چون امروز اولین روز از روز های باقیمانده ی عمر توست!

روانشناسی در ورزش

 آیا می دانید علت اینکه وزنه برداری در رده تیم ملی اعزامی به المپیک وقتی روی صحنه می رود فراموش می کند به دستان خود گچ مخصوص بزند چیست ؟ آیا می دانید علت اینکه تکواندو کاری در رده تیم ملی اعزامی به المپیک وقتی روی تشک مسابقه می رود فراموش می کند کلاه مخصوص خود را بر سر گذارد چیست ؟ آیا می دانید علت اینکه دوچرخه سواری در رده تیم ملی اعزامی به مسابقات آسیایی وقتی در ابتدا خط استارت قرار می گیرد چنان پاهایش می لرزد که نمی تواند روی پنجه رکاب دوچرخه نیرو وارد کند و از مسابقه باز می ماند چیست ؟ مسلماً پاسخ شما شامل توضیح مسائل فنی این رشته های ورزشی نیست و بر روی کلمه اضطراب متفق القول هستید .

آیا می دانید علت اینکه وزنه برداری در رده تیم ملی اعزامی به المپیک وقتی روی صحنه می رود فراموش می کند به دستان خود گچ مخصوص بزند چیست ؟ آیا می دانید علت اینکه تکواندو کاری در رده تیم ملی اعزامی به المپیک وقتی روی تشک مسابقه می رود فراموش می کند کلاه مخصوص خود را بر سر گذارد چیست ؟ آیا می دانید علت اینکه دوچرخه سواری در رده تیم ملی اعزامی به مسابقات آسیایی وقتی در ابتدا خط استارت قرار می گیرد چنان پاهایش می لرزد که نمی تواند روی پنجه رکاب دوچرخه نیرو وارد کند و از مسابقه باز می ماند چیست ؟ مسلماً پاسخ شما شامل توضیح مسائل فنی این رشته های ورزشی نیست و بر روی کلمه اضطراب متفق القول هستید .

 اضطراب یکی از مهمترین مسئله هایی است که انسان با آن دست به گریبان است. بخصوص زمانی که پای رقابت در میان باشد. در اکثر کتابها و مقالات بیشتر به مسائل تخصصی رشته های ورزشی توجه شده است .

اما آیا می دانید طبق تحقیقات به عمل آمده بسیاری از عدم موفقیت های ورزشی ریشه در علل روانی دارد . از آن رو تصمیم گرفتیم تا با طرح سلسله مقالات روانشناسی و آموزشی اضطراب، نقش کوچکی در موفقیت های آتی ورزشکاران شطرنج باز ایران عزیزمان داشته باشیم .

روانشناسی ورزشی

روانشناسی علم مطالعه رفتار انسان و روانشناسی ورزشی مطالعه رفتار ورزشی و کاربرد یافته های روانشناسی برای بهبود عملکرد و ارتقاء تندرستی است. از حوزه های مهم مورد مطالعه روانشناسی ورزشی که به ویژه در آمادگی قهرمانان کاربرد دارد، آمادگی روانی برای عملکرد است که ورزشکار را برای مسابقه آماده می سازد .

مرکز روانشناسی ورزشی

مرکز روانشناسی ورزشی آکادمی ملی المپیک و پاراالمپیک، فرصتی را برای ورزشکاران تیم های ملی فراهم می سازد تا در کنار تقویت عوامل جسمانی و فنی به تقویت آمادگی روانی در رشته ورزشی خود بپردازند و توانایی های خود را در همه ابعاد تکامل بخشند .

این مرکز برنامه هایی را برای کمک به ارتقاء عملکرد ورزشکاران تیم های ملی طراحی نموده است که در سال جاری به اجرا خواهد گذاشت. این برنامه ها شامل برگزاری دوره های آشنایی با روانشناسی ورزشی برای مدیران، مربیان و ورزشکاران تیم های مختلف، برگزاری جلسات مشاوره فردی و گروهی با ورزشکاران تیم های ملی و ارائه تمرینات و توصیه های روانشناختی برای بهبود آمادگی روانی و ارتقاء عملکرد ورزشی است .

آمادگی روانی چیست؟

همه ما با مراجعه به حافظه خود می توانیم. لحظاتی را در مسابقات ورزشی به خاطر آوریم که تیم یا ورزشکاری با وجود آمادگی کامل جسمانی و فنی، به دلیل شرایط نامناسب روانی از ارائه بهترین عملکرد خود ناتوان مانده است .

ضعف آمادگی روانی در ورزشکاری که آمادگی جسمانی مطلوب دارد، به مثابه اتومبیل آماده و پر سرعتی است که راننده ای ناشی و نا آماده در آن نشسته باشد .

هر قدر هم که جسم آماده و ورزیده باشد، اگر ذهنی که آن را هدایت می کند فاقد ورزیدگی و آمادگی باشد جسم به درستی هدایت نخواهد شد .

احتمالاً در 30 سال پیش، واژه آمادگی جسمانی برای مربیان و ورزشکاران قدری نامفهوم بوده است، اما امروزه در پاسخ به مفهوم آمادگی جسمانی، بی درنگ عوامل متشکله آمادگی جسمانی مانند : قدرت، استقامت و ... به ذهن خطور می کند. همانطور که آمادگی جسمانی مستلزم صرف زمان کافی برای تمرین و تقویت عوامل آن است، آمادگی روانی نیز از عواملی همچون مهارت در توجه، مهارت در کنترل اضطراب و استرس، حفظ انگیزش، حفظ و افزایش اعتماد به نفس و ... تشکیل می شود. رسیدن به آمادگی روانی نیز به مرور و با صرف زمان و امکان پذیر می شود و مستلزم اینست که مدیران و مربیان آگاه چنین فرصتی را برای ورزشکاران فراهم آورند .

ضرورت آمادگی روانی

بسکتبالیستی که در تمرین همه پرتاب های پنالتی را تبدیل به گل می کند، چه می شود که در مسابقه از به ثمر رساندن یک پنالتی ناتوان می ماند؟ آیا وضعیت او با تمرین جسمانی و مهارتی بیشتر، بهتر خواهد شد؟ بعید به نظر می رسد، زیرا او مهارت لازم را دارد و این را در تمرین نشان می دهد، ممکن است مشکل او ناتوانی در حفظ توجه و کنترل اضطراب ناشی از هیجان مسابقه باشد. این مسئله با هدایت وی به سمت تمرینات توجه و تمرکز و یا مهارت کنترل اضطراب قابل حل است و گرنه انجام تمرینات جسمانی بیشتر، مشکل او را حل نخواهد کرد .

امروزه، قهرمانان سطوح عالی و المپیک بخشی از زمان تمرینات خود را صرف تمرینات آمادگی روانی می کنند. در بسیاری از رشته های ورزشی، تا 10 نفر اول مسابقات جهانی، به لحاظ فنی و جسمانی در یک سطح اند و آنچه نفرات برتر را متمایز می سازد، آمادگی روانی آنهاست (تفاوتی که ایجاد تفاوت می کند) . در دنیای امروز رقابت دیگر فقط بر سر تکنیک برتر نیست، ورزشکاری پیروز است که از آمادگی روانی بالاتری برخوردار باشد .

 


دکتر مهدی خبیری :

زمان آن فرا رسیده که مسوولان داشتن روانشناس و انجام کارهای ذهنی را در ورزش قهرمانی به عرصه‌ی عمل برسانند و از حد حرف خارج شویم .بی‌تردید در شرایط فعلی جنبه‌های جسمانی، فنی، تکنیکی و تاکتیکی کار ورزشکاران به بالاترین حد رسیده است و در این موارد همه می‌توانند به اطلاعات مورد نظر خود دست یابند؛ اما، برای توسعه‌ی ورزشی در روانشناسی نتوانستیم بیش‌تر از ده تا پانزده درصد استفاده لازم را ببریم.

 وانشناسی در ورزش هم اکنون در جایگاهی است که فیزیولوژی ورزش در 60 تا 70 سال پیش در جهان و 40 تا 50 سال پیش در ایران قرار داشت.

از بالاترین مراجع اجرایی تا پایین‌ترین رده که بازیکنان باشند همه می‌گویند روانشناسی لازم است؛ اما، هیچ گاه به اجرا نمی‌رسد در حالی که روانشناسی ورزش یک وسیله‌ی راحتی است که می‌توان با اتکا به آن عملکرد ورزشکاران را افزایش داد. این موضوعی است که در این همایش روی آن تاکید بسیاری شد و از طرف دیگر این ابراز نگرانی اعلام شد که نباید تحقیقات انجام شده در این زمینه همواره در حد مطرح شدن در همایش‌ها باقی بماند. در حقیقت ما روی این قضیه به بحث و تبادل نظر پرداختیم که چگونه می‌توان فاصله علم با امور اجرایی را از بین برد.

بنابراین اگر ما بخواهیم از این نظر در ورزش کشور موفق باشیم، باید زمینه لازم برای آموزش فراهم شود و از سوی دیگر فرهنگ مخصوص به آن را نیز پدید بیاوریم. قطعا همه کسانی که در این زمینه پای گذاشته‌اند انقلابی بزرگ در ورزش خود پدید آورده‌اند. بنابراین اگر در ورزش قهرمانی به دنبال توسعه و مدال هستیم، باید به این عرصه‌ی دست نخورده که هیچ انتهایی نیز ندارد بهای بیشتری بدهیم.

در تیم ملی فوتبال ایران نیز یک روانشناس همراه تیم بود؛ اما، مشخص نیست که چه مشکلی از تیم حل شده است و یا چه معضلی برطرف شده؟! در این زمینه برآیند کار مشخص نیست چون راهکارهای لازم را قبل از آن مشخص نکردیم.

در شرایط فعلی بازیکنان به خوبی در زمین به وظایف خود عمل می‌کنند و همه نوع تمرینات جسمی را انجام می‌دهند، در حالی که ما هیچ گونه تمرین ذهنی نداریم و اگر داریم بسیار محدود است. به عقیده من عملکرد بازیکن در زمین مسابقه صددرصد ذهنی است، درست است که تمرینات جسمی و ذهنی با هم انجام می‌شود؛ اما، این قضیه تا اندازه‌ی بسیار کمی به بازیکن کمک می‌کند. ما باید تمرینات روحی را به صورت جداگانه داشته باشیم.

پس از قهرمانی عراق در این رقابت‌ها خیلی از افراد به تجزیه و تحلیل علت این قهرمانی پرداختند و در پایان به این نتیجه رسیدند که قطعا مسائل روانی بیش‌تر از مسائل سخت‌افزاری ورزش در قهرمانی آنها اثر داشته است، چرا که با وضعیت اسفناکی که کشور عراق برخوردار است، آن‌ها هیچ‌گونه مسابقات لیگ، تدارکاتی، کمیته آموزش، کمیته مسابقات و یا هر چیز دیگری که بخواهد به موفقیت آنها در مسابقات جام ملت‌های آسیا کمک کند را نداشتند. همه چیز در کشور آن‌ها تعطیل بود و تمرینات‌شان در کشوری دیگر برگزار می‌شد. پس قهرمانی آنها در مسابقات جام ملت‌های آسیا خلاف قانون و عرفی بود که در جهان در حال جریان است.

‌به عقیده و من بسیاری از روانشناسان محرومیت آنها منبع بزرگی از انگیزه برایشان شده بود؛ یک بازیکن عراقی در این رقابت‌ها یعنی سراپا انگیزه. همین قضیه سبب شد تا آنها خالق اثری ماندگار در ورزش آسیا شوند. به عقیده من اثری که عراقی‌ها در فوتبال از لحاظ مسائل روانی و انگیزه بر جای گذاشتند مقوله‌ای است که باید برای دیگر تیم‌ها سرمشق شود.

در حقیقت عراقی‌ها به دنبال هویت گمشده خود بودند، هویتی که در حال له شدن بود و آنها تنها می‌خواستند بودن خود را در میان کشورهای آسیایی و جهان نشان دهند. این طور نبود که آنها نگران باشند که در برنامه‌ی 90 رباره‌ی آنها چه گفته می‌شود! عراقی‌ها می‌خواستند بگویند من عراقی هنوز هم می‌توانم و هستم. اگر آنها به دنبال این حاشیه‌ها بودند که فلان مجله در مورد آنها چه می‌نویسد و در فلان شبکه تلویزیونی در مورد آنها چه می‌گویند، قطعا به این نتیجه نمی‌رسیدند. همه‌ی این حاشیه‌ها در وجود آنها صفر شده بود.

تمام ذهنیت عراقی‌ها به دنبال کارشان بود آنها علاقه‌ی شدیدی به موفقیت داشتند که به این موفقیت هم رسیدند.

قطعا تفاوت عراقی‌ها با ایران یا با دیگر تیم‌های آسیایی در مسائل فنی نبود و این عوامل روانی بود که ثابت کرد در محدودترین شرایط ممکن می‌توان از این طریق معجزه کرد.

دکتر مهدی خبیری ؛ عضو هیات علمی دانشگاه تهران

گواهینامه مطالعه

 افزایش اشتیاق نوجوانان و جوانان به مطالعه مسئله بسیار پیچیده‌ای است زیرا آنها بیشتر به تماشای تلویزیون، خواندن کتاب‌های خنده‌دار، بازی‌های رایانه‌ای و ویدئویی، گذراندن وقت با دوستان، تفریح و استفاده از رایانه تمایل دارند تا خواندن کتاب‌های مفید حتی روزنامه که در افزایش اطلاعات عمومی، یادگیری یک دانش جدید و تقویت ذهن و حافظه آنها کمک شایانی می‌کند. بنابراین باید عادت خواندن و مطالعه کردن در ذهن نوجوانان نهادینه و جزئی از برنامه‌های روزمره آنها شود.
 فزایش اشتیاق به مطالعه
 رآیند یادگیری از سنین بسیار پائین آغاز می‌شود. والدین، مسئولیت ایجاد عادت مطالعه را در فرزندان در سنین پائین برعهده دارند و به عنوان الگوی فرزندان، باید مطالعه را از خود آغاز کنند. هنگامی که آنها کوچک هستند و به رختخواب می‌روند، پیش از خواب، خواندن کتاب‌های داستان و یا قصه‌گویی برایشان، تأثیری شگرف بر افزایش اشتیاق آنها به مطالعه در سنین بالاتر دارد. البته نباید زمان خواندن کتاب فقط به هنگام خواب محدود شود، بهتر است 2 الی 3 مرتبه دیگر در طول روز، خواندن داستان حتی مطالب مفید روزنامه
 ورت گیرد.
 ر مدرسه نیز این وظیفه معلمان است که برنامه‌های آموزشی خود را به‌گونه‌ای ترتیب دهند تا مطالعه را به نوجوانان پیشنهاد داده و مشوق مناسبی برای آنها باشند. سازمان‌دهی فعالیت‌هایی کوچک اما مؤثر برای خواندن و جمع‌آوری اطلاعات درباره دانش‌های گوناگون که دانش‌آموزان بتوانند به عنوان تحقیق آموزشی به صورت انفرادی و یا گروهی در کلاس ارائه کنند راهکار بسیار مناسبی است. والدین و معلمان بهتر است عناوینی برای مطالعه فرزندان و دانش‌آموزان خود انتخاب کنند که به آنها علاقه داشته باشند. تعیین پروژه‌های دانش‌آموزی که به جمع‌آوری اطلاعات نیاز دارد نیز راهکار مؤثر دیگری است که معلمان باید در نظر داشته باشند.
 هتر است مطالب فقط بر پایه عناوین درسی نباشد و به مطالب مفید خارج از منابع درسی نیز پرداخته شود. در پایان نیز به عنوان تشویق جایزه‌ای هر چند کوچک اما با اهمیت برای دانش‌آموز در نظر گرفته شود مانند گواهینامه‌های مخصوص و یا تشکر و قدردانی از آنها در تابلو اعلانات مدرسه که علاوه بر تشویق آنها مشوق دیگر دانش‌آموزان نیز خواهد بود.
 شکیل گروه‌های کوچک و اختصاص دادن عناوینی برای تهیه گزارش، مقاله، تحقیق و حتی پروژه زیرا فعالیت‌های گروهی به تقویت روحیه همبستگی دانش‌آموزان کمک شایانی می‌کنند.
علاوه بر این، فعالیت‌های گروهی فرصت بسیار مناسبی برای دانش‌آموزان خجالتی خواهد بود تا در گروه‌های کوچک و فعالیت‌های آموزشی شرکت کنند.

مرگ از نگاه شمس تبریزی/ دنیا؛ زخمی پر از چرک فراوان

از دیرباز «مرگ» پدیده‌های بوده که بشر در مقابل آن ناچار به تسلیم است. سرنوشتی محتوم که خارج از ارادة انسان بوده و هیچ نیروی بازدارندهای را تاب مقاومت در برابر آن نیست. «زنده کننده» (المحیی) و «میراننده» (الممیت)دو نام از نامهای خداوند است که برخی عرفا تقریراتی در باب این دو اسم داشته‌اند. چنانکه احمد سمعانی(1) در کتاب روح الأرواح فی شرح الاسماء الملک الفتاح ذیل دو اسم «المحیی و الممیت» چنین از مردن یاد می کند که:

«قال عزّ ذکره: «هُوَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیت‏.(2) عزیز بود که مرد در خود از خودیِ خود مرده گردد و از حق در حق با حق زنده شود و علی الحقیقه حیات آن است که فتوح دهد نه روح نهد، و موت آن موت است که ربودن ایمان دهد نه بردن جان. اگر همه جان‌های عالمیان به تو دهند چون روح فتوح ایمان نداری مردهای، و اگر هزار سال بر خاک تو برآمده است چون ریحانِ توحیدِ رحمان در روضة روحِ تو برسته است سرِ همه زندگان تویی».(3)

همین عبارت کوتاه به آسانی می‌نماید که مرگ چه مفهومی نزد عرفا داشته و آنان به مرگ نه آنگونه که افراد عادی بلکه به شیوهای متمایز و گیرا تعبیر می­کنند. ایمان در نگاه عرفا سبب زنده بودن و نشاط روح بوده و غیر از این مُردگی است.

در مقالات شمس تبریزی می‌خوانیم که او دنیا را همچون بسیاری از عرفا، زندانی می‌داند که مومن در آن اسیری بیش نیست و مرگ را راه خلاصی آدمی از زنجیر اسارت میداند. مرگ در نظرگاه او گسستن این زنجیرها و فراری عظیم است. فَفِرُّوا إِلَى اللَّه(4)

«یکی میگریست که برادرم را کشتند تتاران. دانشمند بود. گفتم که اگر دانش داری، دانی که تتار او را به زخم شمشیر زندة ابد کرد. آخر الدنیا سجن المؤمن می‌فرماید».(5) اندوه بازماندگان برای شمس بیمعنی است و با لحنی متعجب و پرسشگر آنان را خطاب قرار داده می‌گوید:«یکی از زندان بجست، بر او بباید گریست که دریغ- چرا جَست از این زندان؟ زندان را تتاران سوراخ کردند یا سبب دیگر، او برون جَست».(6)

روبرو شدن انسان با پدیده مرگ و نهایتا تسلیمِ آن شدن علل مختلفی دارد. گاهی اوقات افسوس آدمیان از کیفیت موت است؛ از اینکه به چه سببی موجبات هجرت از این عالم به عالمی دیگر برای انسان فراهم میآید. در این باره آدمی به طرح مسایل گوناگون می‌پردازد. شمس، وقایع مختلفی که موجب وقوع این حقیقت همیشگی می‌شود را تنها بهانه‌ای می‌داند و چون و چرای بشر را مذمّت نموده، می‌گوید:

«تو می‌گریی که دریغ- آن تیر بر آن دیوارِ زندان چرا زدند، بر آن سنگ چرا زدند؟ دریغ نیامدشان از آن مرمرِ لطیف؟ یا کُندهای بر پایِ او بود، بریدند، او جَست. تو فریاد می‌کنی و بر سر و روی می‌زنی و می‌گریی که دریغ- آن کُنده را چرا بریدند؟»(7)

استعاراتی که شمس در این عبارات کوتاه به کار می‌برد به نحوی موجز تلقی وی را از مرگ می‌نمایاند. اشارات او به دنیا همانند زندان، کُنده(غل و زنجیر) و یا استفاده از تعبیر «قفس»(دنیا) و مرغ(انسان) و رهایی(مرگ) در این عبارت که می‌آورد: «یا قفس شکستند و میزاری که آن قفس را چرا شکستند تا آن مرغ رهایی یافت؟ یا دُنبَلی را شکافتند تا چرکها و پلیدیها برون رفت، نوحه آغاز کردی که دریغ- آن چرکها چرا رفت؟»(8)

تمامی این اشارات گویای فهم عمیق و درک درست عارفی شوریده و به کمال رسده است که دوران زندگی آدمی در جهان فانی و آلوده شدن او به زنگار گناهان را به رشد و نمو دُمَلی چرکین می‌داند؛ در واقع معاصی، ساحت پاک وجود انسان را به موضعی چرکین بدل می‌کنند و تنها مرگ است که موجب شکافته شدن این دمل گردیده و پلیدی‌ها را می‌زداید.

در جایی دیگر می‌آورد که: این دنیا همچون خانهای تنگ و تاریک است که آدمی توان دستیابی به روشنایی را ندارد. اما آن جهان آنچنان که در قرآن و احادیث آمده سرایی بزرگ و تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار(9) است که نام مرگ بر آن نشاید نهاد.(10)

شمس پس از بیان تعابیر خود از پدیده مرگ، مرگ حقیقی را غفلت از حق می‌داند. او معتقد است انسان با فرصتی که در این چند روزه عمر به او عطا شده می‌باید تمام کوشش خود را مصروف رسیده به حق نماید. معنای واقعی زندگی همین کوشش است. همانگونه که خداوند در قرآن می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه‏»(11): اى انسان، حقّاً که تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى کرد.

همه خوب می‌دانیم که هر چیزی به اصل خود رجوع می‌کند؛ تصییر کلّ فرع الى اصل. هدف روح انسانی رسیدن به اصل خود یعنی حی لایموت است.

شمس، مردگان را زندگان حقیقی می‌پندارد و بازماندگان در این دنیا را نهیب می‌زند که به خود گریه کنید نه بر رفته.(12) «شمس خجندی بر خاندان می‌گریست، ما بر وی می‌گریستیم. بر خاندان چه گرید؟ یکی به خدا پیوست(13) بر او می‌گرید، بر خود نمی‌گرید. اگر از حال خود واقف بودی، بر خود گریستی- بل که همة قوم خود را حاضر کردی و خویشان خود را و زار زار بگریستی بر خود».(14)

در جایی دیگر این عارف مسلمان پروسه مرگ را رسیدنِ به نور تلقی می‌کند. نوری که تاریکی در پی نداشته و ظلمت را بدان راه نباشد و یا ذوقی مدام و جاودانه: «مردن آن باشد که باز تاریکی پیش ناید، آن ذوق پیوسته باشد».(15) او بر فیلسوفان خرده می‌گیرد و تقریر آنان را از عذاب قبر و عوالم پس از مرگ مورد انتقاد قرار می‌دهد. شمس می‌گوید فیلسوف (البته وی در این عبارت از اصطلاح مفلسف فلسفی به جای فیلسوف یاد می‌کند) عذاب قبر و پس از آن را به طریق عقلانی تفسیر می‌کند و خو کردن تن و جان و اشتغال به امور دنیوی همچون زن و فرزند و انواع لذات دیگر همگی موانعی هستند که مرگ را در نظر آدمی امری دهشتناک قلمداد می‌نماید؛ «اگر نامِ مرگ بگویند پیش او، او را هزار مرگ باشد»(16).

در حالی که اگر انسان این دنیا را تنها گذرگاهی به سوی دنیای جاویدان و وصال معشوق حقیقی بداند دچار این تألمات هم نخواهد شد. نوشیدن جام شوکران از دست معشوق بسی شیرین تر از شکّر به دهان می‌آید.(17)

چه بسا اشتیاق به مرگ چونان در جان آدمی شعله میکشد که گویی آن مرگ، مرگ نیست بلکه حیاتی ابدی است. وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ(18). در پایان توصیههای شمس تبریزی را برای به سلامت گذشتن از این سرای و شتافتن به دارالقرار می‌آوریم که می‌گوید: «پس این سخن همچو آینه است روشن. اگر تو را روشنایی و ذوقی هست که مشتاق مرگ می‌باشی، مبارکت باد! ما را هم از دعا فراموش مکن! و اگر چنین نوری و ذوقی نداری، پس تدارک بکن و بجو وجهد کن- که قرآن خبر می‌دهد که اگر بجویی، چنین حالت بیابی، پس بجوی! فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏(19). هر حالی و هر کاری که در آن حال و آن کار مرگ را دوست داری، آن کار نکوست. پس میانِ هر کاری که متردّد باشی، در این آینه بنگر که از آن دو کار، با مرگ کدام لایقتر است؟».(20)

پی نوشت:

*. کارشناس ارشد عرفان اسلامی

1. شهاب الدین احمد بن منصور سمعانی،487 -534 ق.

2. الغافر، 68.

3. سمعانی، احمد بن منصور، رَوح الارواح فی شرح الاسماء الملک الفتاح، به اهتمام و تصحیح نجیب مایل هروی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1389، ص484.

4. الذاریات، 50.

5. شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، تهران: نشر مرکز، چاپ نهم، 1387، ص10. مولوی در غزلی چنین میگوید:

مرگ ما شــادی و ملاقاتست گر تو را ماتمست رو زینجا

چون که زندان ماست این دنیا عیش باشد خراب زندانهــا

آنک زندان او چنین خوش بود چون بود مجلس جـهان آرا

تو وفا را مجو در این زندان که در اینجـــا وفا نکرد وفا (غزل شماره:246 ).

6. همان.

7. همان.

8. همان.

9. البقرة، 25.

10. رک: مقالات شمس: ص 27.

11. الانشقاق، 6.

12. همان، ص 11؛ الزمر30: إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُون‏.

13. البقرة، 156: الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ .

14. مقالات شمس، ص 11.

15. همان، ص 23.

16. همان، ص 27.

17. چنانکه مولوی جلال الدین محمد بلخی در غزلی شیوا میسراید:

چون جان تو میستانی چون شکّر است مردن

با تو زجان شیرین، شیرین تر است مردن. (غزل شماره: 2037)

18. العنکبوت، 64.

19. البقرة، 94.

20. مقالات شمس، ص 28.

*به نقل از سایت معنا سرا