مرد جوانی که در اقدامی جنونآمیز همسر و دختر 16ماههاش را به قتل رسانده بود صدها کیلومتر دورتر از خانهاش در اتاق هتلی به زندگیاش پایان داد.
ادامه مطلب ...وقتی خسرو با حالتی پریشان به خواهرش گفت که رویا دختر مورد علاقهاش را با چاقو زده است، خانواده او باور نکردند که این عشق رنگ خون به خود گرفته است، چرا که میدانستند خسرو بشدت به رویا علاقه دارد و برای این که بتواند با او ازدواج کند تلاش زیادی کرده است.
مدیرکل تامین اجتماعی خوزستان دفترچههای تامین اجتماعی را تا پایان فروردین ماه 91 معتبر اعلام کرد و گفت: از اول اردیبهشت باید دفترچههای افراد تعویض شده باشد.
علی ترکاشوند در گفتوگو با فارس در اهواز، با اعلام این خبر اظهار داشت: تعویض دفترچههای کنونی برای تکمیل اطلاعات بیشتر فرد است به گونهای که در دفترچههای جدید کد ملی اشخاص ثبت میشود.
وی با اشاره به طرح جدید بیمه تکمیلی، افزود: در طرح بیمه تکمیلی جدید کانون عالی بازنشستگان به نمایندگی از سایر کانونهای بازنشستگی اقدام به انعقاد قرارداد با یکی از شرکتهای بیمهای جهت بیمه مکمل مستمریبگیران کرده است.
مدیرکل تامین اجتماعی خوزستان ادامه داد: در طرح قدیم هرکس که متمایل به بیمه تکمیلی بود تقاضای خود را به کانون میداد اما در این طرح تمام مستمریبگیران از بیمه تکمیلی برخوردارند و اگر کسی خواهان این طرح نباشد میتواند از آن انصراف بدهد.
ترکاشوند بیان کرد: کانونهای فاقد قرارداد از اول آبان به این مجموعه اضافه شدهاند و آن دسته از کانونهایی که از قبل قرارداد داشتهاند تا پایان قرارداد از طریق همان شرکت ارائه سرویس میدهند.
ترکاشوند با بیان اینکه بالغ بر 80 میلیارد تومان به صورت ماهانه به مستمریبگیران پرداخت میشود، گفت: آمار مستمریبگیران استان 118 هزار و 775 نفر هستند که با احتساب افراد تبعی به 319 هزار و 120 نفر می رسند.
وی ادامه داد: کل بیمهشدگان تامین اجتماعی خوزستان به همراه افراد تحت تکفل آنان 2 میلیون و 181 هزار و 927 نفر است که از این میان 731 هزار و 503 نفر بیمه شده و حدود یک میلیون و 450 هزار و 422 نفر افراد زیر پوشش بیمهشدگان هستند.
جراحان کانادایی، هنگام جراحی شاهد خونریزی بیماری شدند که خون وی به طرز باور نکردنی به رنگ سبز تیره بود.
پسر جوانی که برای ازدواج با دختر مورد علاقه اش جنایتی هولناک را رقم زده بود پس از محاکمه در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد.
به گزارش مهر، سعید 18 مرداد امسال در نسیم شهر سد راه زهرا 30 ساله شده و او را با ضربه کارد از پا درآورد. او سپس دو ضربه نیز به خود وارد کرد که پس از انتقال به بیمارستان با تلاش پزشکان زنده ماند.
سعید پس از بهبودی حالش در بازجویی ها گفت: مقتول سد راه ازدواج من با دختر مورد علاقه ام بود به همین خاطر او را کشتم.
پس از بازسازی صحنه قتل و تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
متهم در جلسه محاکمه خود با قبول اتهام قتل گفت: حدود 6 ماه بود با مقتول ارتباط داشتم اما به دلیل اینکه قصد داشتم با دختر دیگری ازدواج کنم تصمیم گرفتم به این رابطه پایان دهم. ظهر روز حادثه با زهرا تماس گرفتم تا از او بخواهم برای همیشه مرا فراموش کند اما مقتول مرا تهدید کرد که موضوع رابطه مان را به دختر مورد علاقه من خواهد گفت. از او خواستم این کار را انجام ندهد اما زهرا شروع به فحاشی کرد چند دقیقه بعد از اینکه تلفن را قطع کردم دختری که قصد داشتم با او ازدواج کنم با من تماس گرفت و متوجه شدم زهرا همه چیز را به او گفته است.با چاقویی که تازه خریده بودم به مقابل خانه شان رفتم او را در کوچه در حال صحبت با تلفن دیدم نمی دانم با چه کسی صحبت می کرد اما مشخص بود ماجراهای امروز را دارد برای کسی تعریف می کند. خودم را به او رساندم و دوباره تهدیدش کردم اما او بازهم تحقیرم کرد در یک لحظه کنترلم را از دست داده و او را با ضربه کارد زدم بعد هم دو ضربه به بدن خودم وارد کردم اما زنده ماندم.
در ادامه قضات دادگاه با توجه به اعترافات متهم و درخواست اولیای دم، متهم را به قصاص نفس - اعدام - محکوم کردند.
به گزارش خبرنگار مهر، راز این جنایت سیاه 26 بهمن امسال همزمان با شکایت پدرو مادر نیلوفر کوچولو در کلانتری 20 مشهد فاش شد. آنها در شکایت خود گفتند: امروز مردی دخترمان را در خیابان ربوده و او را در بیابان های اطراف شهر مورد آزار و اذیت قرار داده است. پس از این شکایت پرونده با دستور قاضی کاظمی برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. ماموران در نخستین گام به تحقیق از نیلوفر کوچولو پرداختند. دخترک که دچار وحشت شده بود گفت: ظهر امروز بعد از تعطیل شدن مدرسه راهی خانه مان شدم. در یک کوچه خلوت خودروی پیکانی کنارم توقف کرد و راننده آدرسی را پرسید. چند بار مسیر را به او نشان دادم اما مرد راننده متوجه نشد و خواست سوار ماشین شوم و او را راهنمایی کنم. وقتی سوار شدم او به سرعت از محل دور شد و به سمت بیابان های حاشیه شهر گریخت. مرد شیطان صفت با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و در نزدیکی مدرسه مان رها کرد. کارآگاهان پلیس آگاهی با کمک نیلوفر مشخصات مرد تبهکار و خودروی او را به دست آورده و به بررسی نامحسوس در اطراف مدارس دخترانه پرداختند. پس از دو هفته تعقیب و مراقبت سرانجام تیم جنایی ردپای مرد 63 ساله ای به نام اسماعیل را در این ماجرا کشف کرده و او را در عملیاتی غافلگیرانه در حاشیه شهر شناسایی و دستگیر کردند. متهم پس از انتقال به اداره آگاهی منکر هرگونه جرمی شد . در ادامه با دستور قاضی پرونده متهم با نیلوفر کوچولو روبه رو شد که دخترک با مشاهده مرد شیطان صفت از شدت ترس شروع به گریه کرد. در حالی که متهم دربازجوییها به ربودن و آزار و اذیت دخترک اعتراف کرده است ، تیم جنایی در جریان بررسیهای تخصصی خود ردپای روباه پیر را در چند پرونده کودک ربائی دیگر در شهر مشهد کشف کردند. در شکایت های مشابه دختربچه ها مدعی شده بودند که دو انگشت مرد شیطان صفت کوتاه تر از حد معمول بود. با دستگیری اسماعیل نیز مشخص شد دو انگشت دست راست او کوتاهتر از حد معمول است. در ادامه بازجوییها از متهم در شعبه 621 مجتمع قضائی کامیاب او به آزار و اذیت 11 دختر بچه اعتراف کرد و گفت: با پرسه زدن در اطراف مدارس دخترانه طعمه های خود را شناسایی کرده و آنها را به بهانه های مختلف سوار ماشین خود می کردم. اگر در طول مسیر دختر بچه شروع به داد و فریاد می کرد او را تهدید می کردم که در یک قفس پر از سگ رهایش می کنم تا طعمه سگهای گرسنه شود. هم اکنون تحقیقات از متهم در اداره مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی ادامه دارد. پلیس از والدین دختر بچه هایی که از سوی روباه پیر مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند خواست برای طرح شکایت به اداره آگاهی مراجعه کنند.
پنگ در سال 1995 با یک کامیون تصادف کرد و با رد شدن آن از روی او، بدنش به دو نیم تقسیم شد؛ اما به طرز معجزهآسایی از مرگ نجات یافت.
«شوهرم مدام از نحوه درست کردن غذاهای من ایراد می گیرد و علاقه دارد دستپختم همانند مادرش باشد. زیرا مادرش غذاها را بسیار چرب درست می کند». این اظهارات زنی است که در دادگاه خانواده خواهان طلاق است.
به گزارش ایسنا، زنی در دادگاه خانواده حضور یافت و درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه ارائه کرد و خطاب به قاضی دادگاه گفت: چهار سال قبل همسرم به دلیل سرعت زیاد با من تصادف کرد و همان تصادف باعث آشنایی مان شد و سال 87 زندگی مشترک مان را با یکدیگر شروع کردیم.
وی ادامه داد: همسرم در خانواده ای بزرگ شده است که همگی خوش اشتها» هستند و به نحوه درست کردن غذاها اهمیت بسیاری می دهند و غیر از دستپخت خانم های خانواده شان، دستپخت دیگری را قبول ندارد. زن جوان که 26 ساله بود، با بیان اینکه شوهرم همانند خانواده اش دستپخت من را قبول ندارد، افزود: از روزهای اول زندگی مان شوهرم به دستپخت من ایراد می گرفت و این ایرادها بعد از سه سال زندگی مشترک همچنان ادامه دارد، من همیشه با ذوق و سلیقه خاصی غذای مورد علاقه او را درست می کردم اما او همیشه گله مند بود و هیچ گاه نشد از من به دلیل زحمت هایم تشکر کند.
وی خاطرنشان کرد: مادر شوهرم غذا را بسیار پرچرب درست می کند و من معتقدم که غذای پرچرب برای سلامتی بسیار ضرر دارد، اما همسرم از من می خواهد که نحوه درست کردن غذاهایم همانند مادرش شود، زیرا علاقه دارد غذا پرچرب باشد. در ادامه جلسه دادگاه، شوهر این زن گفت: اینکه من از همسرم بخواهم تلاش کند تا دستپختش بهتر شود، چه ایرادی دارد که به این دلیل درخواست طلاق داده است؟ همسرم توقع دارد هیچ وقت از او ایراد نگیرم و همیشه کارهای او را تحسین کنم.
همسرم فرد انتقادپذیری نیست و نمی خواهد این مشکلش را برطرف کند. این مرد جوان که 30 سال داشت، با بیان اینکه «دستپخت همسرم بسیار بد است و من در خانواده ای بزرگ شده ام که تمامی زن های آن به دستپخت خود اهمیت بسیاری می دهند»، اظهارکرد: هرگاه مادرم سعی می کند نحوه درست کردن غذاهای مختلف را به همسرم یاد بدهد، او عصبانی می شود و با مادرم برخورد شدیدی می کند و این دلسوزی های او را دخالت می نامد.
در ادامه زن جوان در پاسخ به اظهارات شوهرش بیان کرد: شوهرم همیشه به من توهین و من را مسخره می کند، من دیگر تحمل رفتارهای همسرم را ندارم. اگر او علاقه دارد دستپخت همسرش همانند مادرش باشد، می توانست هیچ وقت ازدواج نکند و تا آخر عمر از دستپخت مادرش لذت می برد. زن جوان در پایان صحبت هایش گفت: من نمی توانم با مردی که فقط به نحوه غذا درست کردن اهمیت می دهد زندگی کنم و در ازای حکم طلاق، مهریه 707 سکه ای خود را می بخشم.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین حکمی مبنی بر طلاق صادر نکرد و از زوج جوان خواست که به زندگی مشترک خود ادامه دهند و بهانه های کوچک را عامل جدایی نکنند.
حکم اعدام مرد جوانی که با پاشیدن اسید دختر مورد علاقه خود را به قتل رسانده بود، در دیوان عالی کشور، تایید شد.
به گزارش فارس، 11 مرداد سال 89 اهالی شهرک «شهید مطهری» اسلامشهر با شنیدن فریادهای دختر 23 ساله ای به نام لیلا سراسیمه از خانه های خود به بیرون آمدند. آنها وقتی با بدن نیمه جان دختر جوانی به نام لیلا روبه رو شدند بلافاصله با مرکز فوریت های پزشکی 115 و پلیس 110 تماس گرفتند و دقایقی بعد «لیلا» با آمبولانس اورژانس به نزدیک ترین بیمارستان فرستاده شد.
ماموران پلیس در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند که خواستگار سمج لیلا به نام آرش اقدام به اسیدپاشی کرده و متواری شده است. در ادامه مشخص شد آرش نیز هنگام اسیدپاشی آسیب دیده و در یکی از بیمارستان های تهران بستری است. ماموران به سرعت سراغ متهم رفتند و وی بازداشت و تحت محافظت پلیس قرار گرفت.
لیلا در این باره به ماموران گفت: آرش چند بار به خواستگاری ام آمده بود ولی من و خانواده ام به او جواب رد دادیم. با این حال، او دست بردار نبود و می گفت یا باید با من ازدواج کند یا قید این زندگی را می زند. وی اضافه کرد: روز حادثه آرش تلفنی با من تماس گرفت و به بهانه آوردن نذری و شنیدن آخرین حرف هایم، خواست مقابل خانه مان بروم. من هم حرفش را گوش کردم. در را که باز کردم او را مقابل خود دیدم. قابلمه ای کوچک در دست داشت اما تا سرم را بلند کردم و سلام دادم مایع درون آن را به صورتم پاشید. ناگهان سر و صورتم گر گرفت و چشمانم سیاهی رفت. انگار خواب می دیدم; آرش، جوانی ام و زندگی ام را با اسید سوزانده بود و باید تقاص پس بدهد.
اما 10 روز بعد از حادثه، لیلا بر اثر شدت جراحات وارده فوت کرد و این در حالی بود که آرش هم دچار 25 درصد سوختگی شده بود. با اعتراف آرش به ارتکاب جرم، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی صادر و پرونده به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد که اسفند 1389 جلسه محاکمه برگزار شد. در جلسه محاکمه ابتدا شفیعی، نماینده دادستان ضمن قرائت کیفرخواست بزه انتسابی به متهم را محرز دانست و خواستار اشد مجازات برای او شد. نماینده دادستان همچنین خواستار مجازات مجید، پسرعموی آرش، به خاطر همکاری در اجرای نقشه شد.
در ادامه جلسه آرش در جایگاه قرار گرفت و گفت: «لیلا » را کشتم چون به عشق من «نه» گفت. نمی خواستم دست هیچ مرد دیگری به دختر مورد علاقه ام برسد و به منظور اجرای نقشه ام از پسرعمویم خواستم برایم اسید بیاورد. البته پسرعمویم خیال می کرد می خواهم با اسید، چاه دستشویی خانه مان را باز کنم.
مجید هم در دفاع از خود گفت: از تصمیم آرش برای اسیدپاشی بی خبر بودم و اگر می دانستم چه فکر شومی در سر دارد حتما جلوی او را می گرفتم و نمی گذاشتم کار به اینجا برسد.با درخواست وکیل متهم برای بررسی سلامت روانی متهم، پرونده به پزشکی قانونی ارسال شد و متخصصان پس از بررسی های دقیق تایید کردند آرش به هنگام اسیدپاشی، دارای اراده و اختیار بوده است و مسئولیت کیفری،به عهده اوست.
سرانجام در تاریخ اول مردادماه امسال، متهمان برای آخرین بار در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و ضمن اعتراف به جرم، ابراز پشیمانی کردند. قاضی همتیار نیز بعد از اعلام ختم جلسه، با مستشاران دادگاه وارد شور شد و سرانجام آرش را به قصاص و مجید را به 10 سال حبس محکوم کرد. پرونده برای اعلام نظر به دیوان عالی کشور ارجاع داده شد که در نهایت قضات شعبه 32 دیوان، با بررسی پرونده و مشورت، حکم صادره را تایید کردند.