شهید سید قطب (رح) با قلم مؤمنانه و ربانی خویش چنین می نویسد: «ثمره نهضت حسین (رضی الله عنه) پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک ثمره این حرکت چیزی جز شکست نبود، ولی در عالم واقع حرکتی پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع، پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین (رضی الله عنه) نیست که احساسات و قلبها را قبضه کند و نسلها را به غیرت و فداکاری بکشاند...
حافظ ابن کثیر در مورد علاقه امام حسین (رضی الله عنه) به شعر و شاعری میگوید: «از آن جمله، شعری است که ابوبکر بن کامل از عبد الله بن ابراهیم ذکر کرده و گفته است که آن شعر از حسین (رضی الله عنه) است:
اغن عن المخلوق بالخالق واسترزق الرحمن من فضله
من ظن أن الناس یغنونه أو ظن أن المال من کسبه
تغن عن الکاذب والصادق فلیس غیر الله من رازق
فلیس بالرحمن بالواثق زلـت به النعلان من حالق.
ترجمه:
« با خالق خود را از مخلوق بینیاز کن که از کاذب و صادق بینیاز میگردی.
روزی را از خدای رحمان بطلب، غیر از او رزق دهندهای نیست.
هر کس بپندارد که مردم او را بینیاز میگردانند، در واقع به خدای رحمان اعتماد ندارد.
هر کسی گمان کند که مال را خود کسب کرده است، براستی که از بلندای کوهی سر به فلک کشیده سقوط کرده است.» [البدایة والنهایة،ج11،ص593؛ تاریخ دمشق،ج14،ص186]
ابنکثیر از علمای معروف شافعیمذهب درباره ارج و منزلت امام حسین (رضی الله عنه) مینویسد: پیامبر خدا امام حسن (رضی الله عنه) و [امام] حسین (رضی الله عنه) را گرامی میداشت و به آنها محبت زایدالوصفی میکرد. لذا امام حسین (رضی الله عنه) از صحابه پیامبر به شمار میرود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار محشور و مصاحب بوده و حضرت رسول نیز از او رضایت کامل داشته، اگر چه حسین (رضی الله عنه) در سنین کودکی بود. پس از پیامبر(رضی الله عنه) ابوبکر، عمر و عثمان نیز او را گرامی میداشتند و بعد از این سه خلیفه، حسین (رضی الله عنه) از صحابۀ پدر گرامیش به شمار میرفت و از او حدیث روایت میکرد و در تمام حالات نیز با او همراه بوده است.[ابن کثیر، البدایه، ج4، جز8، ص142]
ایشان ادامه میدهد: حسین (رضی الله عنه) در میان تمام مردم از ارج و عظمت بالایی برخوردار بوده است و مردم علاقه شدید به او داشتهاند زیرا فرزند پیامبر بوده و در روی زمین هیچ نظیری نداشت. [همان، ج4، جز8، ص144]
ابن کثیر نیز مانند سایر محدثین و مورخین حدیث «حسین منی و أنا من حسین» را نقل کرده است. [همان، ص194]
اعتقاد ما دربارهی شهادت حسین (رضی الله عنه)
اعتقاد ما در این باره همان گونه که تقی الدین ابن تیمیه (رح) گفته، این است که: «بدون تردید حسین (رضی الله عنه) همچون بسیاری دیگر مظلومانه به شهادت رسید. قتل وی و همکاری در آن و رضایت به آن مصیبتی است بزرگ، که مسلمانان متحمل شده اند، اما برای حسین (رضی الله عنه) شهادت و علو درجه و جایگاه بلندی است، تقدیر خداوند متعال به سعادت او و برادرش رقم خورده است، سعادتی که جز با نوعی آزمایش بدست نمیآید. سوابقی داشتند که دیگر اهل بیت نداشتند، آنان با عزت و امنیت در دامان اسلام پرورش یافتند، یکی مسموم شد و دیگری به شهادت رسید تا به مراتب سعداء و عیش شهدا برسند.» [منهاج السنة،ج4،ص550]
ابن تیمیه در جایی دیگرعقیدهی اهلسنت را دربارهی شهادت امام حسین (رضی الله عنه) خلاصه وار چنین بیان کرده و مینویسد: «خداوند امام حسین (رضی الله عنه) را با شهادت اکرام نمود و قاتلان و دستیاران و کسانی که به کشتنش راضی بودند، خوار و ذلیل گردانید. و از شهیدان پیش از خود الگوی نیکویی دارد؛ چراکه او و برادرش حسن (رضی الله عنه)، سرداران جوانان بهشتند. آن دو در زمان عزت و قدرت اسلام و مسلمانان بزرگ شدند و زندگی کردند، لذا هجرت و جهاد نکردند و از اذیت و آزار مشرکین مصون بودند؛ بنابراین خداوند آن دو را با شهادت اکرام نمود، تا کرامت و بزرگواریشان کامل شود و درجه و مقامشان رفیع باشد و شهادت حسین (رضی الله عنه) مصیبت بزرگی است. و خدادند به ما دستور داده که در هنگام مصیبت «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» بگوییم و نیز میفرماید: « ....... وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (155) الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ (156) أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (بقره: 155-156-157) (صابران را بشارت بده. آنانی که هرگاه مصیبتی به آنان برسد، گفتهاند: ما از خداییم و به خدا باز میگردیم. بر آنان درود و رحمتی از جانب خداوند است و آنان هدایت یافته گانند). [مجموع الفتاوی،ج4،ص511]
حافظ ابن کثیر میگوید: «هر مسلمانی باید از قتل حسین (رضی الله عنه) اندوهگین شود، او از سادات مسلمین و علمای صحابه و پسر برترین دخت رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) است و بسیار عابد و شجاع و سخاوتمند بود». [البدایة والنهایة،ج9،ص205]
بدون تردید قتل حسین (رضی الله عنه) از بزرگترین گناهان است و کسی که به آن اقدام نموده و یا به آن راضی بوده و همکاری نموده مستحق عذاب الهی است. تمام سلف قتل حسین (رضی الله عنه) را شنیع میدانستند؛ ابراهیم نخعی میگوید: «اگر من از قاتلان حسین (رضی الله عنه) بودم و به بهشت هم میرفتم، خجالت میکشیدم به چهرهی رسول الله (صلی الله علیه وسلم) نگاه کنم» [طبرانی،الکبیر،ج7،ص195؛هیثمی،ج9،ص194(گفته رجال آن ثقه اند.) ابن عساکر ترجمة الحسین،ص 260، ابن عبدربه، العقد الفرید 4/ 383، مزی، تهذیب الکمال 6/ 439، ابن حجر، تهذیب التهذیب 2/ 306]
هم چنین ابن تیمیه در جایی دیگر آورده که: «احادیث رسول الله (صلی الله علیه وسلم) که در آن امر شده؛ کسی که از جماعت مسلمین جدا شود کشته شود، شامل حال وی نمیگردد؛ زیرا که او مفارق جماعت نبود، و ایشان در حالی به قتل رسید که تصمیم بازگشت به مدینه و یا مرزی از مرزهای اسلام و یا حضور در نزد یزید را داشت و همسو با جماعت و از تفریق مسلمانان بیزار بود. اگر درخواست کننده این موارد دونترین فرد میبود باید میپذیرفتند، حال چه رسد به اینکه او حسین (رضی الله عنه) بود، [منهاج السنة،ج4،ص556 - با اندکی تصرف.]
با او در حالی که طالب ولایت باشد، نجنگیدند بلکه در حالی که او پیشنهاد بازگشت و ... داده بود او را کشتند، بلکه چون اسارت را نپذیرفت او را مظلومانه به شهادت رسانیدند. [منبع سابق،ج6،ص340 - با اندکی تصرف.]
[مولانا] عبدالرحمن سربازی از علمای معاصر در این زمینه نوشته است: «به محض اینکه منصب زمامداری و حکومت از مسیر اصلی خود انحراف پیدا کرد و نااهلانی مانند یزید زمام امور را به دست گرفتند حضرت سرور شهیدان تا پای جان خود و عزیزانش ایستادگی فرمود و با نثار خون پاکش روسیاهی باطل و سربلندی حق را بر صفحات تاریخ عالم تا قیام قیامت ثبت نمود.» [سربازی عبدالله،1372هـ .ش،صص30-31]
هم چنین ایشان در جایی دیگر چنین گفته است: «حسین (رضی الله عنه) در نظر خلفاء راشدین و تمامی صحابه کرام دارای اهمیت و عظمت بی پایانی بود و همه به او با دیده ی احترام و قدردانی و به حیثیت یک صحابی جلیل القدر و فرزند دخت رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) و بحیث یک عالم، عابد، مجاهد، بهادر و فیّاض نگاه می کردند و آن حضرت را محبوب و از اعماق قلب عزیز می شمردند.» [سربازی عبدالله،1372هـ .ش،ص27]
شیخ محمد عبده مصلح بزرگ جهان اسلام می نویسد: «هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود دارد و هدفش اقامه شرع و حدود الهی و در برابر آن حکومتی سمتگر است که میخواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر مسلمانی یاری و مساعدت حکومت عدل واجب است و در همین باب انقلاب امام حسین علیهالسلام است که در برابر حکومت یزید که خدا او را خوار کند ایستاد.»
محمدعلی جناح، رهبر بزرگ پاکستان میگوید:« به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهید والایی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی نمایند.» [مودودی،استشهاد الامام الحسین(رضی الله عنه)]
شیخ عبدالحمید کُشک، روحانی مبارز مصری درباره عظمت نهضت مقدس امام حسین (رضی الله عنه) میگوید: «در ایام تاریخ روزهای گرانقدری وجود دارد که انسان نسبت به این روزها احساس غرور و سربلندی میکند. همینطور در تاریخ اسلام روزهایی وجود دارد که نام آن روزها با حروف نورانی بر لوحهای طلائی نگاشته شده است. روز عاشورا یکی از آن روزهاست.»
از نظر عقاد، امام حسین در تمام مدت نهضت خود طرفدار صلح بود و نه جنگ و شدت عمل، و هیچ گاه نیز نمیخواست به تدابیر فریبنده که امکان پیروزی او را بر دولت اموی صد چندان میکرد، متوسل شود.
محمد غزالی از نویسندگان توانا و اندیشمند نوگرای شهیر مصری است که عمدتاً با دید رادیکالیستی به تحلیل واقعه عاشورا پرداخته است. از نظر وی امام حسین (رضی الله عنه) با مرگ قهرمانانه خویش راه جدیدب به عدالتجویان تاریخ نشان داد و آن دفاع از آرمان خود، حتی با پذیرش شکست ظاهری بود.
چهرۀ زنده یاد علامه اقبال لاهوری (متوفای 1938 م) در میان شاعران اهل سنت که به ستایش از امام حسین (رضی الله عنه) و نهضت عاشورا پرداخته، بیشتر از همه میدرخشد و این اثربخشی بسیار شدید و عمیق، نهضت عاشورا را در تفکر جدید سیاسی اهل سنت و هنر و ادبیات آنان نشان میدهد
شاید اقبال لا هوری در قرن اخیر بیش از هر شاعر دیگر اهل سنت، نهضت حسینی را با ملاحظاتی تفکرآمیز به ادبیات منظوم فارسی وارد کرده است. امام حسین از نظر اقبال، شخصیت ایمانی کامل برای برانگیختن و بیدار ساختن ملتهای خوابیده مسلمان و نیز مبارزه مؤثر و شهادت فداکارانهاش، تفسیر کننده رازهای پنهان قرآن میباشد؛
هر که پیمان با هو الموجود بست گردنش از بند هر معبود رست
تیغ بهر عزت دین است و بس مقصد او حفظ آئین است و بس
خون او تفسیر این اسرار کرد ملّت خوابیده را بیدار کرد
تیغ را چون از میان، او برکشید از رگ ارباب باطل، خون کشید
نقش «إلاّ اللّه» بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت...
رمز قرآن از حسین آموختیم زآتش او شعله ها اندوختیم.
همچنین اقبال به مادران امروز توصیه میکند که فرزندانی حسین وار تربیت کنند؛
هوشیار از دستبرد روزگار گیر فرزندان خود در کنار
تا حسینی شاخ تو بار آورد موسم پیشین به گلزار آورد.
اقبال لاهوری فلسفه عاشورا را در حریّت بخشی می داند. از دید اقبال، قیام امام حسین (رضی الله عنه) و یارانش برای حفظ آزادگی و گریز از بندگی طاغوت و غیر خدا و اثبات بندگی نسبت به خدا و برخوردار ساختن دیگران از آزادی در سایه تعبد الهی بود. وی این گونه می سراید:
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت حریّت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن سرّ جلوه خیر الأمم چون سحاب قبله یاران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت لاله در ویرانه ها کارید و رفت
در نوای زندگی سوز از حسین اصل حریّت بیاموز از حسین
سپس اضافه می کند:
تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلطیده است پس بنای لا إله گردیده است. [سربازی عبدالله،1372هـ .ش،صص9-11]
"خالد محمد خالد" از دیگر نویسندگان مذهبی نوگراست که کارهای او شاید پس از نوشتههای کامل البناء در ردیف دوم قرار گیرد. او در کتاب مستقلی که زیر عنوان «أبناء الرسول من کربلا» تألیف کرده ، با نگاهی آرمانگرایانه به بررسی نهضت عاشورا پرداخته است.
درس بزرگ کربلا از نظر خالد محمد، این است که ایثار و شهادت طلبی حسین (رضی الله عنه) باید برای همیشه سرمشق مسلمانان باشد و مورد ستایش و تمجید قرار گیرد.
و در نهایت حسن ختام نظریات اندیشمندان اهل سنت را با گفته ی شهید سید قطب (رح) می آوریم که با قلم مؤمنانه و ربانی خویش چنین می نویسد: «ثمره نهضت حسین (رضی الله عنه) پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک ثمره این حرکت چیزی جز شکست نبود، ولی در عالم واقع حرکتی پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع، پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین (رضی الله عنه) نیست که احساسات و قلبها را قبضه کند و نسلها را به غیرت و فداکاری بکشاند. چه بسیار از کسانی که اگر هزار سال هم می زیستند امکان نداشت عقیده و دعوتشان را گسترش دهند. ولی حسین (رضی الله عنه) عقیده و دعوتش را با شهادتش به کرسی نشاند. هیچ خطابه ای نتوانست قلبها را به سوی خود سوق دهد و میلیونها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند، مگر خطبه آخرِ حسین علیه السلام که با خون خود آن را امضا کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ گردید.» [قطب سیّد، ذکری ابی الشهداء]
آری...
او به ما آموخت که مؤمن حقیقی و دلباخته معبود، باید در ره حق بکوشد و از هیچ چیز جز او نهراسد و از خود هیچ کوتاهی نشان ندهد، و پس از آنست که آسمان ادامه ماجرا را در دست می گیرد. و اینجاست که معجزه الهی به میدان کارزار و عمل می اید و سخن می گوید!..
هرگاه عقل بشر در پرتو ایمان صادق در رکاب نبوت بپا خیزد، و جز اخلاص و ایمان هیچ نکارد معجزه ید بیضایی به مانند موسی (علیه السلام) در دستان او خواهد نهاد...
آری ...
حماسه پر شور و آه کربلا... حماسه سرزمین پلیدی است که جز کرب و بلا هیچ ارمغانی برای تاریخمان نیاورد.. حماسه ی خاکی که با مکیدن خون پسر رسول خدا برای همیشه مهر پلیدی بر پیشانی خود نهاد...
آری ...
پیام حرکت استشهادی سالار شهیدان در کربلا نگاشته شد و تا امروز خاری است در حلقوم پادشاهانی که مهار ملتها را آن روزی که روده ی نافشان بریده می شود در دست می گیرند! و خاری است در گلوی حکام زورگو و جاه طلب و خودخواه و خود رأی و متقلّب و چپاولگر...
آری ....
جنگ حق و باطل نبردی است ازلی که ناقوس آن در روز خلقت دمیده شده تا روز پیروزی حق بر باطل در محشر ادامه خواهد داشت.....
نویسنده و محقق: حمزه خان بیگی