پدیده

مجله اینترنتی

پدیده

مجله اینترنتی

ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر شما روزه واجب است !



یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (١٨٣) أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (١٨٤) شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (١٨٥) وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (١٨٦).

 ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! بر شما روزه واجب شده است ، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بوده‌اند واجب بوده است ، تا باشد که پرهیزگار شوید . ‏‏(183) ( روزه در ) چند روز معیّن و اندکی است ، و کسانی که از شما بیمار یا مسافر باشند ( اگر افطار کردند و روزه نگرفتند ، به اندازه‌ی آن روزها ) چند روز دیگری را روزه می‌دارند ، و بر کسانی که توانائی انجام آن را ندارند ( همچون پیران ضعیف و بیماران همیشگی و کارگرانی که سالیانه پیوسته به کارهای سختی ، مانند استخراج زغال‌سنگ اشتغال دارند ، و زندانیان محکوم به اعمال شاقه‌ای که پیوسته به کار سنگین وادار می‌گردند ) لازم است کفّاره بدهند ، و آن خوراک مسکینی است ( از خوراک متوسّطی که به خانواده‌ی خود می‌خورانید و باید در برابر هر روزی یک خوراک متوسّط که بتواند به طور معتدل مسکینی را سیر کند بپردازید ) و هر که کار خیر را پذیرا شود ( و بر مقدار فدیه بیفزاید ، و یا علاوه از روزه‌ی فرض ، روزه‌ی سنّت نیز بگیرد ) برای او بهتر است . و روزه‌داشتن برای شما خوب است اگر ( حقائق و نکات عبادات را ) بدانید . (184)‏ ‏‏ ( آن چند روز معیّن و اندک ) ماه رمضان است که قرآن در آن فرو فرستاده شده است ( و آغاز به نزول نموده است ودر مدّت 23 سال تدریجاً به دست مردم رسیده است ) تا مردم را راهنمائی کند و نشانه‌ها و آیات روشنی از ارشاد ( به حق و حقیقت ) باشد و ( میان حق و باطل در همه‌ی ادوار ) جدائی افکند . پس هر که از شما ( فرا رسیدن ) این ماه را دریابد ،  ( چه خودش هلال را رؤیت کند و چه با دیدن دیگران فرا رسیدن رمضان ثابت شود ) باید که آن را روزه بدارد . و اگر کسی بیمار یا مسافر باشد ( می‌تواند از رخصت استفاده کند و روزه ندارد و ) چندی از روزهای دیگر را ( به اندازه‌ی آن روزها روزه بدارد ) . خداوند آسایش شما را می‌خواهد و خواهان زحمت شما نیست ، و ( خداوند ماه رمضان و رخصت آن را برای شما روشن داشته است ) تا تعداد ( روزهای رمضان ) را کامل گردانید و خدا را بر این که شما را ( به احکام دین که سعادتتان در آن است ) هدایت کرده است ، بزرگ دارید و تا این که ( از همه‌ی نعمتهای او ) سپاسگزاری کنید . ‏(185) و هنگامی که بندگانم از تو درباره‌ی من بپرسند ( که من نزدیکم یا دور . بگو : ) من نزدیکم و دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند ، پاسخ می‌گویم ( و نیاز او را برآورده می‌سازم ) . پس آنان هم دعوت مرا ( با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات ) بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند ( و با نور ایمان به مقصد برسند ) .(186)‏ ‏ ‏

************** 

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) (١٨٣)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر شما روزه واجب است همانگونه که بر کسانی که پپش ازشما بوده‌اند واجب بوده است تا باشد که پرهیزگار شوید.

بدین منوال هدف بزرگ روزه‌ که تـقوی است نمایان می‌شود. چه تقوی است ‌که در دلها بیدار می‌گردد و این فریضه را محض اطاعت از خدا و فداکاری برای ‌کسب رضایت‌الله‌، انجام می‌دهد. تقوی است که چنین دلهائی را از تباه ‌کردن روزه به وسیلۀ انجام ‌گناه نگاه می‌دارد، هر چند چنین‌ گناهی آن چیزی باشد که تنها بر دل می‌گذرد. مخاطبان این قرآن‌، مقام تقوی را در پیشگاه خدا و ارزش آن را در ترازوی او می دانند. از اینجا است که روند گفتار در برابر دیدگانشان هدف تابان و رخشانی را بالا می برد تا از راه رو‌زه بدان رو کنند:

(لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)

تا باشد که پرهیزگار شوید.

سپس بار دوم ‌برمی ‌گردد و به بیان روزه مـی‌پردازد و می‌گوید که روزه چند روز معیّن و انـدک است‌، و فریضۀ همیشـگی و در طول عمر نیست و تکلیف دائمی و در همۀ ایّام روزگار نمی‏باشد. با وجود این‌، خداوند بیماران را تا بهبودی خود را باز می‏یابند، و مسافران را تا سفر خود را به پایان می‏برند، از ادای روزه معاف فرموده است تا تخفیفی برای آنان بوده و رفاهی به حال ایشان باشد:

(أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ )

(‌روزه در) چند روزمعیّن و اندکی است‌، و کسانی که از شما بیمار یا مسافر باشند (‌اگر افـطار کردند و روزه نگرفتند به اندازۀ آن روزها) چند روز دیگری را روزه می‌دارند.

ظاهر نص دربارۀ بیماری و سفر به طور مطلق و بدون هر نوع قید و بندی است‌. پس هر نوع بیماری و هـر جور سفری‌ که باشد، افطار درست خواهد بود، به شرط اینکه بیمار وقتی ‌که بهبودی می‏یابد و مسافر وقتی‌ که سفر را به پایان می‌بر‌د، روزه را قضا کنند. این سخن در فهم این نصّ قرآنی مطلق‌، از اولویّت برخوردار است و به مفهوم اسلامی ‌که رفع حرج و مشکل‌گشائی‌، و منع ضرر و زیان زدائی است‌، نزدیکتر است‌. حه شدّت بیماری و مشقّت سفر نیست‌ که حکـم بدانـها تعلّق می‌گیرد، بلکه به طور مطلق خود بیماری و سفر است که به خاطر رفاه و آسانگیری بر مرد‌م نه دشوا‌ری و سختگیری بر آنان‌، حکم بدانها تعلّق می‌یابد. اما هـمۀ جوانب فلسفۀ خدا را در تعلیق به مطلق بیماری و مطلق سفر نمی‌دانیم‌. چه بسا اعتبارات و نکات دیگری در امر بیماری و سفر باشد که خداوند بدانها آشنا است ولی بشر بدانها پی نبرد‌ه باشد. امکان دارد مشـقّات و رنجهای دیگری در میان باشد و در آن بیماری یا سفر پیدا نباشد، یا وسایل و مقیاس بشری موفّق به ظهور آن نشود... اصلاً وقتی ‌که خدا خودش علّتها و فلسفه‌ها را آشکار نفرموده است‌، به تأویل دست نمی‌یازیم‌، بلکه از نصوص اطاعت می‌کنیم‌ گرچه فلسفۀ آنها بر ما پنهان باشد. هر چندکه بدون شک در فراسوی آنها فلسفه‌ای است‌، ولی ضروری نیست‌که ما آن را بفهمیم.

چیزی‌که می‌ماند اینکه نکند چنین سخنی مبنی بر آسانی و آسایش‌،‌کسانی راکه رخصت نگـرفتن روزه را دارند بر آن دارد که از این زخصت به شدّت استفاده کنند و دربارۀ عبادات واجب با بودن‌ کوچکترین سبب، سهل‌انگاری شود. چنین ترس و خوفی فقهاء را بر آن داشته است تا سختگیری‌ کنند و شروطی در نظر گیرند. لیکن این‌کار - به عقیدۀ من - قید و بند گذاشتن را بر آنچه نصّ قرآنی را به طور مطلق‌ و بدون قید وبند بیان داشته است‌، توجیه و پسندیده نمی‌سازد. چه دین مردمان را به وسیلۀ زنجیرها به سوی عبادات نمی‌راند، بلکه به وسیلۀ تقوی بدان سو می‌کشاند، مخصوصاً در روزه که هدف نهانی این عبادت، تقوی است‌. کسی که در زیر پردۀ رخصت‌، از اداء فریضه سر باز می‌زند، اصلاً از اول در او خیری نبوده است و باید از او چشم پوشی ‌کرد، زیرا هدف نخستین از ادای فریضه به جای نیامده است ‌، این دین هم دین خدا است نه دین مردم‌. خدا از همه‌کس نسبت به تکامل این دین‌، آگاه‌تر است‌، و او به مواضع و موارد رخصت و یا سختگیری آشناتر از هرکسی است‌. چه بسا در فراسوی رخصت موضع و موردی‌، مصلحتی باشدکه بدون آن رخصت تحقّق نپذیرد، بلکه باید کار بدان منوال انجام شود. از ایـنجا است‌که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وشلّم دسـتور داده است‌که مسلمانان از رخصتهای خدا که بدیشان ارزانی داشته است استفاده‌ کنند. اگر وقتی مردمان نسلی ازنسلها راه فساد پیش گیرند، راه اصلاح ایشان این نیست که در احکام بر آنان سختگیری‌ گردد، بلکه اصلاح آنان از راه اصلاح تربیت ایشان و درمان دل آنان و زنده داشتن حسّ تـقوی و پرهیزگاری در ارواحشان امکان‌پذیر است‌. اگر هم سختگیری در احکام معاملات به هنگام تباهی مردم‌، صحیح و درست است و از آن به عنوان رادع و مانع تباهی و سدّ ذرائع‌[3]و دفع مفاسد استفاده می‌شود، لیکن‌کار و بار آداب و مراسم عبادات غیر از آن است‌، زیرا پرستش حسابی است میان بنده و خدا، و مصالح دیگر بندگان مستقیماً بدان ارتباط ندارد، به همان شکل که احکام معاملات که ظاهر کـار در آن مورد توجّه است ارتباط دارد. این نیز روشن است که ظاهر کار در امر عبادات بی‏فایده است اگر مبنی بر تقوای دل نباشد و برون یا درون همآوا نشود. وقتی هم تقوی حاصل شد، فرد مورد نظر از انجام وظیفه سرباز نمی‌زند، و رخصت را به ‌کار نمی‌گیرد جز در جائی‌که دل او بدان راضی شود وآن را بهترین چیز و خوبترین راه بداند و احساس‌ کند که طاعت و عبادت خدا در این است‌که اگر فرصتی در این باره بدو دست داد دم را غنیمت شمرد و کام دل از آن گیرد. اما سختگیری بسیار در همۀ احکام عبادات، یا میل به تنگ‌کردن دائرۀ آزادی رخصتهائی‌که نصوص آنها را آزاد گذارده و به طور اطلاق ذکر کرده است‌، تنها بـرای‌کسانی تـولید مضیقه و ناراحتی می‌کندکه ازگناه سخت‌گـریزان و بیزارند. در صورتی‌که چندان سودی در راهـنمائی و راست ‌گرداندن ‌کجروان دغلکار ندارد... به هر حال بهتر آن است ‌که‌ کارها را به همان شکلی‌ که خدا برای این دین خواسته است دریافت داریم و بدان بپردازیم‌. چه او بسی آشناتر از ما به فراسوی رخصتها و خواستهایش بوده و بسی بهتر از ما آگاه به مصالح نزدیک یا دور آنها است‌... این چکیدۀ ‌گفتاری است‌که در این فرصت می‌توان‌گفت‌.

(وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (١٨٤)

بر کسانی که توانائی انجام آن را ندارند (‌همچون پیران ضعیف و بیماران همیشگی و کارگرانی که سالیانه پیوسته به کارهای سختی مانند استخراج زغال سنگ اشتغال دارند و زندانیان محکوم به اعمال شاقّه‌ای که پپوسته به کار سنگین و طاقت‌فرسا وادار می‌کردند) لازم است کفّاره بدهند، و آن خوراک مسکینی است (‌از خوراک متوسطی که به خانوادۀ خود می‌خورانید و باید در برابر هر روزی یک خوراک میانه‌ای که بتوانـد به‌طور معتدل مسکینی را سیر کند بپردازید) و هر که کار خیر را پذیرا شود (‌و بر مقدار فدیه بیفزاید، و یا علاوه از روزۀ فرض‌، روزۀ سنّت نیز بگیرد) برای او بهتر است‌. و روزه داشتن برای شما خوب است اگر (‌حقایق و نکات عبادات را) بدانید.

آنگاه مردمان را با وجود بو‌دن مشقّت - در غیر سفر و بدون وجود بیماری - به روزه‌داری تشویق و ترغیب فرمود:

(وَأَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (١٨٤)

اگر روزه بگیرید برای شما خوب است‌، اگر بدانید.

(فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ)

پس هر که از شما (‌فرا رسیدن‌) این ماه را دریابد، بـاید که آن را روزه بدارد.

سپس بار دیگر، شخص سالم غیرمسافر بـه ادای این فریضه تشویق و ترغیب می‌شود و بدو گوشزد می‌گردد که این فریضه‌، روزۀ ماه رمضان است‌: ماهی که قرآن در آن نازل شده است - بدین معنی‌که آغاز نزول قرآن در رمـضان بوده است‌، و یا اینکه بیشترین بخشهای آن در ماههای رمضان فرو فرستاده شده است - قرآن هم‌ کتاب جاویدان این ملّت است ‌که آنان را از تاریکیها بیرون آورده است و به سوی نـور رهنمون کرده است و ایشان را اینگونه رشد داده و تـرس و وحشتشان را به امن و امان بدل نموده و در زمین استقرارشان داده است‌، و بدیشان ارکان و اصول خاصی بخشیده است‌که با چنگ زدن بدانها بود که برای خو‌د ملّتی شدند گرچه پیش از آن چیزی نبودند. باز هـم این ملّت بدون داشتن و تمسّک بدانها ملّتی نخواهد بود و نه در زمین جائی و مقامی خـواهـند داشت و نـه در آسمان یادی و نامی از ایشان خواهد رفت و یاری و مددی بدیشان خواهد شد. کمترین شکر خدای رحمان‌، در برابر اعطاء این نعمت سترگ قرآن‌، پاسخ مثبت دادن به روزۀ ماهی است‌که قرآن در آن فرو فرستاده شده است‌:

(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ . فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ، وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ)

ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن فرو فرستاده شده است‌، تا مردم را راهنمائی کند و نشانه‌ها و آیات روشنی از ارشاد و هدایت باشد و (‌میان حق و باطل‌) جدائی افکند٠٠٠ پس هر که از شما (‌فرا رسیدن‌) این ماه را دریابد، باید که آن را روزه بدارد. و اگر کسی بیمار یـا در سفر باشد (‌می‌تواند ار رخصت استفاده کند و روزه ندارد و) چندی از روزهای دیگر را (‌به اندازۀ آن روزها روزه بدارد)‌.

این آیه است ‌که بر جای است و رخصت افطار و فدیه را از شخص سالم غیر مسافر باز مـی‌گیرد و آن را منسوخ می‌نماید، لیکن رخصت افطار فدیه را - چنانکه قبلاً گفتیم - برای پیر مرد و پیر زن‌، محفوظ و مصون می دارد:

(فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشّهْرَ فَلْیَصُمْهُ)

پس هر که از شما (‌فرا رسیدن‌) این ماه را دریابد، باید که آن را روزه بدارد.

یعنی هرکه از شما در این ماه حضور به هم رسانید و مسافر نبود. یا هرکه از شما هلال این ماه را دید. کسی که به هر وسیلۀ دیگری از رؤیت ماه یقین حاصل ‌کند، از لحاظ واجب‌گشتن روزه در روزهای رمضان بر او، همچون‌ کسی محسوب است‌ که خودش ماه را مشاهده کرده باشد.

بر‌ای بار سرم تشویق و تر‌غیب در مورد ادای فریضه‌، به میان می ‌آید، و رحمت و رأفت خدای رحمان نهان در تکلیف و رخصت بطور یکسان‌، بیان می‌گردد:

(یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ )

خداوند آسایش شما را می‌خواهد و خواهان زحمت شما نیست‌.

این آسانی‌، قاعدۀ بزرگی در همۀ تکـالیف ایـن دین است‌. چه عقیدۀ اسـلام آسان است و سختی در آن نیست‌. این آیه به دلی‌که آن را چشیده و فهمیده باشد، الهام می‌کند که در همۀ زندگی سادگی و آسانی را پیشه سازد، و نفس مسلمان را در قالب ویژه‌ای از سترگی و وقار قالب ریزی می‌کند که در آن نه از دشواری خبری است و نه از پیچیدگی اثری‌. سترگی و وقاری است‌ که همۀ تکالیف و فر‌ائض و همۀ ‌کوششها و تلاشهای زندگی مجدّانه‌، با بودن آن انجام می‏یابد و گوئی از نظر آرامی و استواری و خشنودی‌، بستر آب روا‌ن است یا خود رویش درخت سر به فلک سایان‌. با حفظ این آرامش و اطمینان‌، پیوسته با رحمت و رأفت خدا آشنا است و همیشه میل او را به آسانگیر‌ی نه سختگیری بر بندگان با ایمانش‌، در پیش دیدگان می‌دارد و بر صفحۀ خاطر می‌نگارد.

خداوند روزه را برای مسافر و مریض در روزهای دیگری قرار داده است‌، تا شخص مضطرّ بتواند تعداد روزهای ماه را تکمیل ‌کند و در نتیجه پاداش آنها از دستش نرود:

(وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ )

تا تعداد (‌روزهای رمضان‌) را کامل گردانید...

(وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) (١٨٥)

تا خدا را بر اینکه شما را (‌به احکام دین که مایۀ سعادت است‌) هدایت کرده است‌، بزرگ دارید و تا اینکه (‌از همۀ نعمتهای او سپاسگزاری کنید.

این هدفی است از اهداف فریضه‌... اینکه کسانی کـه ایمان آورده‌اند به ارزش هدایتی که خدا برایشان سهل و آسان‌ کرده است پی ببرند آنان اثر چنین هدایتی را در درون خویش به هنگام روزه‌داری پیش از هر وقت دیگر‌ی احساس می‌کنند. روزنۀ دلهایشان بر روی اندیشۀ بزهکاری بسته ا‌ست‌، و همۀ اندامـهایشان از اقدام به‌گناه دوری ورزیده است‌. آنان هدایت را حس و لمس می‌کنند. پس باید بر این هدایت‌، خدا را بزرگ دارند و حمد و ثنایش را به جای آرند، و او را بر این نعمت‌، شکر و سپاس‌ گویند. و باید با انجام این طاعت و عبادت‌، دلهایشان به سوی او برگردد و خدا جوید و خدا گوید. همانگو‌نه در سرآغاز سخن از روزه بدیشان فرمود:

(لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ )

باشد که پرهیزگاری کنید و راه تقوی گیرید.

بدینگو‌نه در این تکلیفی‌ که نخست برا‌ی جسمها و نفسها سخت به نظر می‌رسد، منّت خدا پدیدار می‌آید، و هدف تربیتی آن هویدا می‌گردد. و بدین وسیله آن آمادگی ‌که در فراسوی چنین تکلیفی نهفته است آشکار می‌شود و ملّتی بدان مجهّز می‌گردد که پا به عـرصۀ حیات نهاده است تا نقش عظیمی راکه بر عهده دارد اداء نماید، بگونه‌ای که تقوی و پرهیزگاری آن را حراست کند و نگهبانی و دیده‌بانی الهی و حسـاسیّت وجدان‌، پاسبان آن باشد.

پیش از آن ‌که روند گفتار، احکام مـفصّلی را دربارۀ اوقات روزه و حدود افطار و امساک بیان دارد، نگاه شگفتی به اعماق نفس و نهانیهای درون می‌یابیم‌. عوض ‌کامل و دوست داشتنی در برابر رنج روزه‌، و اجر و پاداش فوری در مقابل پذیرش فرمان الهی می‌یابیم‌... این امر را واژه‌های دلربا و با صفائی شکل می‏بخشند که از آنها نور می‌بارد:

(وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ) (١٨٦)

هنگامی که بندگانم از تو دربـارۀ من بـپرسند (‌که من نزدیکم یا دور، بکو) من نزدیکم و دعـای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ میگویم (‌و نیاز او را بـر آورده می‌سازم‌) پس آنان هم دعـوت مرا (‌با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات‌٠٠٠) بپذیرند و بـه من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند (‌و با نور ایمان بـه مقصد برسند)‌.

من نزدیکم‌... دعای دعاکننده را هنگامی‌که مرا بخواند پاسخ می‌گویم‌... چه لطافتی‌؟ چه عطف توجهی‌؟ چه صفائی‌؟ چه انس و الفتی‌؟ رنج روزه و رنج هر تکلیف دیگری در برابر این محبت و این نزدیکی و این انس و الفت‌، چه می‌ارزد و کی رنج بشمار است‌؟

هر یک از واژه‌های آیه شامل لطافت و حامل ظرافت دلربا و دوست‌داشتنی است‌:

(وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ )

هنگامی که بندگانم از تو دربارۀ من بپرسند (‌که من نزدیکم یا دور، بگو:‌) من نزدیکم و دعای دعـا کـننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ میگویم.

اضافه‌کردن عباد به خود، و پاسخ رویاروی و بدون واسطۀ خدا بدیشان، بدین معنی ‌که نفرمود: به آنان بگو‌: من نزدیکم‌... بلکه خداوند بزرگوار خودش به مجرّد درخواست بندگان، پاسخ آنان را عهده‌دار گردید و گفت‌: نزدیک هستم‌... و نگفت‌: دعا را مـی‌شنوم‌... بلکه در پاسخ دادن به ندا و دعا شتاب بکار برد وگفت‌:

(أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ )

د‌عای د‌عاکننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ می‌گویم‌...

کار حیرت‌انگیز و آیۀ شگفت‌آوری است‌... آیه‌ای است که به دل شخص ایباندار، شادابی فرح افزا و مهر خوگرانه و خشنودی آرام بخش و اعتماد و یقین می‌بخشد... و مؤمن با داشتن اینها، در آستان رضایت‌، و جوار شادی و نشاط‌، و پناهگاه امن و امان‌، و قـرارگاه محکم و اسـتوار می‌زید.

در سایۀ این انس محبّت آمیز، و نزدیکی مـهربیز، و پاسخگوئی الهام‌انگیز، خداوند بندگان خویش را فرا می‌خواند تا دعوت او را بپذیرند و فرمانش را لبیّک گو‌یند، و بدو ایمان داشته باشند، تا شاید این امر آنان را به سوی رشد و هدایت و صلاح سوق دهد:

(فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ) (١٨٦)

پس دعوت مرا (‌با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات‌...) بپذیرنذ و به من ایمان بـیاورند تـا آنان راه یابند (‌و با نور ایمان به مقصد برسند)‌.

پس آخرین نتیجه و واپسین ثمرۀ پذیرش فرمان و داشتن ایمان نیز از آن ایشان است‌که عبارت از رشد و هدایت و صلاح است‌. چه خداوند از جهانیان بی‏نیاز است‌.

رشدی‌ که ایما‌ن آن را پدید می‌آورد و پاسخگوئی فرمان الهی دست به ایجادش می‌یازد، رشـد حقیقی است‌. چه راه و روش خدایانه‌ای ‌که الله آن را برای انسانها برگزیده است‌، یگـانه راه و روشی است‌که مترقیّانه و در میانه است‌. آنچه جز آن است‌، جاهلیّت و دیوانگی بشمار است و مقبول هیچ شخص راه یافته و پیشرفته‌ای نیست و به تکـامل و تـرقّی نمی‌انجامد. وقتی هم باید چشم به راه قبول دعای بندگان از سوی خدای رحمان شد که آنان به فرمان او گوش فرا دهند و اوامر او را بپذیرند و راه راست‌ گـیرند و راهیاب و رهنمون‌ گردند. برایشان نیز لازم است‌ که او را به ‌کمک بطلبند و در بر‌آوردن درخواست خویش شتاب نورزند. زیرا خدا است‌ که به درخواستشان در وقت مناسبی‌ که برابر سنجش حکیمانه‌اش مشخّص داشته است پاسخ می‌گوید و دعایشان را اجابت می‌فرماید.

ابوداود و ترمذی و ابن ماجه روایت نموده‌اند از قول ابن میمون - با اسنادی‌که داشته است - و او از سلمان فارسی رضی الله عنهُ نقل ‌کرده اینکه پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم ‌فرموده است‌:

(إنّ الله تَعالى لَیَسْتَحْی أنْ یَبْسُطَ الْعَبْدُ إلَیْهِ یَدَیْهِ یَسْألُهُ فیهِما خَیْراً فَیَرُدَّهُما خائِبَتَیْنِ ).

خداوند بزرگوار شرم دارد از اینکه بنده دو دستش را به سویش بگستراند و از وی درخواست کند که بدانها نیکی دارد و او آنها را ناامید برگرداند.

ترمذی از عبدالله پسر عبدالرحمن دارمی - با اسنادی که داشته است - روایت نموده است اینکه پیغمبر صلّی الله علیه وآْله وسلّم فرموده است‌:

(ما على ظهر الأرض من رجل مسلم یدعو الله عز وجل بدعوة إلا آتاه الله إیاها , أو کف عنه من السوء مثلها , ما لم یدع بإثم أو قطیعة رحم " . )

بر روی زمین شخص مسلمانی یافته نمی‌شود که خدای ذوالجلال را باری به یاری طلبد و از وی چیزی بخواهد مگر آنکه خدا آن را بدو دهد، یا (‌اگر دفع بلا و رفع مشکلی را از وی درخواست کند، آن را چاره کند و) گرفتاری و بدی را همچنین از او بدور دارد، مادام که خواستار گناهی یا گسیختن پیوند خویشی نشده باشد. در صحیح مسلم و بخاری آمده است‌که رسـول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم ‌ فرموده است‌:

(یستجاب لأحدکم ما لم یعجل . یقول:دعوت فلم یستجب لی)

دعای کسی از شما پذیرفته می‌شود که شتاب نورزد. (‌بدین معنی که‌) بگوید: دعا کردم و نیاز خواستم اما دعایم پذیرفته نشد و نیازم برآورده نگردید.

در صحیح مسلم آمده است‌که از پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم ‌روایت است که فرموده است‌:

(لا یَزالُ یُسْتَجابُ لِلْعَبْدِ ما لَمْ یَدْعُ بِإثم أوْ قَطیعَةِ رَحِمٍ ما لَمْ یَسْتَعْجِلْ).

پیوسته دعا و نیاز بنده پذیرفته و برآورده میشود، مادام که گناهی یـا گسیختن پیوند خویشاوندی را نخواهد و شتاب نورزد.

بدو عرض شد: ای رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم شتاب کدام است‌؟ فرمود:

(یقول:قد دعوت , وقد دعوت , فلم أر یستجاب لی , فیستحسر عند ذلک ویدع الدعاء . )

بگوید: من که دعا کردم‌، و باز هم دعا کردم (‌و نیازم را به اصرار بارها طلبیدم‌) ولی ندیدم که از من پذیرفته (‌و نیازم برآورده‌) شود، پس بدین هنگام است که خسته و درمانده گردد و دعا کردن را رها سازد. (‌و نیاز خواستن را ترک گوید)‌.

روزه‌دار از همۀ دعاکنندگان دعا و نیازش به قبول نزدیکتر است‌، چنانکه امام ابوداود طیالسی در مسند خویش - با اسنادی ‌که دارد - از عبدالله ابن عمر رضی الله عنه روایت نموده ا‌ست ‌که ‌گفته است‌: از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم شنیده‌ام‌که فرمود:

(للصائم عند إفطاره دعوة مستجابة)

روزه‌دار به هنگام افطارش دعای مقبولی دارد.

این بو‌د که عبدالله ابن عمر به هنگام افطار اهل و عیال و فرزندان خود را می خواند و دعا می‌کرد. همچنین ابن ماجه در سنن خویش - با اسنادی‌که دارد - از عبدالله ابن عمر روایت نموده است اینکه پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم ‌فرموده ا‌ست‌:

(إن للصائم عند فطره دعوة ما ترد )

روزه‌دار را به هنگام افطار دعائی است که برگشت ندارد‌.

در مسند امام احمد و سنن تر‌مذی و نسائی و ابن ماجه از ابوهریره رضی الله عنهُ روایت شده است‌ که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرموده است‌:

(ثلاثة لا ترد دعوتهم:الإمام العادل , والصائم حتى یفطر , ودعوة المظلوم یرفعها الله دون الغمام یوم القیامة , وتفتح لها أبواب السماء , ویقول:بعزتی لأنصرنک ولو بعد حین)

سه کس دعایشان ردخور ندارد: پیشوای دادگر، و روزه‌دار تا افطار می‌کند، و ستمدیده‌، که خـدا روز رستاخیز دعای او را بر فراز ابـرها مـی‌برد و درهای آسمان به رویش باز می‌شود، و خدا می‌فرماید: به عزّت و جلال خود سوگند، تو را یاری می‌دهم اگر هم مدت زمانی بر آن بگذرد.

از اینجا است‌که در لابلای سخن از روزه‌، از دعا یاد می‌شود.

 منابع

1. تفسیر فی ضلال القرآن اثر مفسر شهید سید قطب (ترجمه دکتر مصطفی خرم دل)

2. تفسیر نور , دکتر مصطفی خرم دل

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد