«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ».
تسبیح و تقدیس خدائی را سزا است که بنده خود (محمّد پسر عبدالله) را در شبی از مسجدالحرام (مکه) به مسجدالاقصی (بیتالمقدس) برد، آنجا که دور و بر آن را پربرکت (از اقوات مادی و معنوی) ساختهایم. تا (در این کوچ یک شبه زمینی و آسمانی) برخی از نشانههای (عظمت و قدرت خداوندی) خود را بدو بنمایانیم (و با نشان دادن فراخی گستره جهان و بخشی از شگفتیهای آن، او را از بند دردها و رنجهای زمینیان برهانیم و با دل و جرات بیشتر به میدان مبارزه حق و باطل روانه گردانیم). بیگمان خداوند بس شنوا و بینا است. (نه سخنی از او پنهان و نه کاری از او نهان میماند).
این سوره با تسبیح و تقدیس خدا میآغازدکه سزاوارترین جنبش روحانی سازگار با فضای زیبا و دلگشای معراج است، و سزاوارترین پیوند بنده و خداوندگار در آن افق تابان و درخشان است.
این سوره صفت بندگی را یادآور میشود:
«أَسْرَى بِعَبْدِهِ » .
بنده خود را در شب برد.
یادآوری صفت بندگی با بیان استوار وتاکید هرچه بیشتر در مقام معراج و بالا رفتن به درجاتیکه انسانی بدانجا نرسیده است، برای این استکه همچون صفتی فراموش نگردد، و مقام عبودیت با مقام الوهیت نیامیزد، همانگونهکه در عقائد مسیحی پس از عیسی علیه السلام به هم آمیخته است به سبب چیزهائیکه با تولد و وفات او همراه بوده است، و به علت معجزات و خوارق عاداتی که بدو عطاء گردیده است. حتی بعضی از مسیحیان به سبب همچون رخدادها و معجزههائی مقام عبودیت را با مقام الوهیت نیز آمیزه یکدیگرکردهاند ... امّا در اسلام عقیده اسلامی سادگی و روشنی خود را حفظ میکند، و ذات الهی از هر شبهه شرک و مشابهتکوچک یا بزرگی منزه و پاک میماند.
اسراء از سری است به معنی سیر و سفر شبانه. واژه «اسری: در شب برد» معنی زمان وقوع سیر و سفر را نیز با خود حمل میکند، و نیازی به ذکر زمان وقوع نیست. ولیکن روند قرآنی شب را نیزذکر میکند:
«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا » ٠
تسبیح و تقدیس خدائی را سزا است که بنده خود (محمّد پسر عبدالله) را در شبی برد.
ذکر شب گذشته از تاکید، برای به تصویرکشیدن و سایه انداختن است، همانگونهکه شیوه قرآن مجید است. روند قرآنی سایه شب آرام را میافکند، و فضای آرام شب بر نفس انسان خیمه میزند، در آن حالکه حرکت خوشایند معراج را ورانداز و دنبال میکند.
کوچ از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی کوچک استکه پروردگار لطیف و خبیر آن را برگزیده است. اینکوچ میان عقائد بزرگ توحیدی و یگانهپرستی از زمان ابراهیم و اسماعیل - علیهماالسلام- تا به روزگار محمّد خاتمانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم را به یکدیگر پیوند میدهد. همچنین اماکن مقدسه همه ادیان توحیدی را به یکدیگر ارتباط میدهد. انگار مراد از اینکوچ شگفت اعلان به ارث بردن واپسین پیغمبر است. واپسین پیغمبر مقدسات پیغمبران پیش از خود را به ارث میبرد، و رسالت او همه این مقدسات را دربر میگیرد، و رسالت او با همه این مقدسات ارتباط دارد. اینکوچ کوچک استکه به فراتر از حدود زمان و مکان اشاره مینماید، و فاصلهها و افقهای فراختر از زمان و مکان را دربر میگیرد، و متضمّن معنیهای بزرگتر از معنیهای عادی و پیدائی استکه با یک نگاه روشن و هویدا و متبادر به ذهن میگردد.
توصیف مسجدالاقصی با صفت:
« الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ » ٠
آنجائی که دور و بر آن را پربرکت (از اقوات مادی و معنوی) ساختهایم.
برکتی را به تصویر میکشدکه مسجدالاقصی را پر و احاطه کرده است و از آن سرریزگردیده است ... این سایه روشنی استکه تعبیر دیگری از قبیل:
«بارکناهُ: آن را پرکتکردهایم« یا «بارکنا فیه: در آن برکت پدیدارکردهایم«. همچون سایه روشنی نمیافکند. این نیز از ریزهکاریهای تعبیر شگفت قرآنی است.
معراج تنها آیه و نشانهای استکه آیهها و نشانههائی همراه آنگردیده است:
(لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ) ٠
تا (در این کوچ یک شبه زمینی و آسمانی) برخی از نشانههای (عظمت و قدرت خداوندی) خود را بدو بنمایانیم.
کوچ شگفتیکه میان مسجدالحرام و مسجدالاقصی در برهه کوتاهی از زمان انجام میپذیرد، بدانگونه که رختخواب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هنوز سرد نمیگردد اینکوچ شگفتانگیز پایان میپذیرد، هرچه و هرگونه صورت گرفته باشد، نشانهای از نشانههای شگرف خداشناسی است. همچون کوچک دریچه دل را روبروی افقهای عجیبی در این جهان میگشاید، و پرده از نیروهای نهان در سرشت این آفریده انسان نام برمیدارد، و استعدادهای خدادادی فراوانی را مینماید که انسانهای گزیده این جنس در پرتو آن استعدادها میتوانند پذیره فیضان قدرتگردند و پیامهای آسمانی را دریافت دارند، این جنسیکه خدا آن را مکرّم و معزّز داشته است و بر بسیاری از آفریدههای خود برتری بخشیده است، و در او این اسرار و رموز لطیف و دقیق را به ودیعت نهاده است.
« إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ » ٠
بیگمان خداوند بس شنوا و بینا است. (نه سخنی ازاو پنهان و نه کاری از او نهان میماند).
میشنود و میبیند هر آن چیزی راکه هرچند هم ریز و خرد باشد، و برگوشها و چشمها مخفی بماند، از لطائف و ظرائف و اسرار و رموزیکه در جهان است.
روند قرآنی در آیه سرآغاز سوره از ساختار تسبیح و تقدیس یزدان میپردازد:
« سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا... ».
تسبیح و تقدیس خدائی را سزا است که بنده خود (محمّد پسر عبدالله) را در شبی برد ...٠
و به ساختار تقریر و بیان ایزد سبحان میگراید:
(لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ) ٠
تا (در این کوچ یک شبه زمینی و آسمانی) برخی از نشانههای (عظمت و قدرت خداوندی) خود را بدو بنمائیم.
و آنگاه به ساختار وصف آفریدگار جهان میپردازد:
« إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ » ٠
بیگمان خداوند بس شنوا و بینا است. (نه ستی از او پنهان و نه کاری از او نهان میماند).
این دگرگونی در ساختارها همخوان و هماوا با معانی و مفاهیم تعبیر است و با ترازوی آرایههای دقیق و حساس سخن قابل سنجش و ارزیابی است. تسبیح و تقدیس اوج میگیرد و به ذات خداوند سبحان رو میکند، و بیان هدف از معراج با نصّ از سوی خدای بزرگوار نازل میگردد، و توصیف با شنیدن و دیدن به صورت خبر از جانب ایزد دادار درمیرسد، و این ساختارهای مختلف در یک آیه گرد میآید تا با دقت هرچه بیشتر معانی و مفاهیم خود را برسانند.
منبع: تفسیر فی ضلال القرآن اثر مفسر شهید سید قطب (ترجمه دکتر مصطفی خرم دل)