پدیده

مجله اینترنتی

پدیده

مجله اینترنتی

گفت‌وگو با "براد پیت" / +عکس


اشاره: براد پیت را نمی‌توان یک بازیگر جوان به حساب آورد، ولی هنوز هم یکی از سرشناس‌ترین بازیگران روز سینماست. او هم مثل تعدادی از همکاران خود در سال‌های اخیر وارد فعالیت تهیه‌کنندگی شده و در کنار بازی در فیلم‌های مردم‌پسند، در کارهای غیرمتعارف و مستقل هم بازی می‌کند.


سال گذشته او 2 فیلم «درخت زندگی» (برنده نخل طلای جشنواره کن) و «مانی‌بال» را روی پرده سینماها داشت. درخت زندگی در جدول گیشه نمایش، شکست تجاری خورد و مانی‌بال با وجود قصه غیرمتعارف خود، فروش خوبی در سینماهای آمریکای شمالی کرد.


منتقدان سینمایی بازی او را در این فیلم (در نقش یک مربی تیم بسکتبال) تحسین کرده و شایسته دریافت جایزه اسکار دانستند. پیت، بازیگری را از سال 1987 شروع کرد و با «تلما و لوئیز» در سال 1991 بود که به عنوان چهره‌ای مطرح معرفی شد. «هفت»، «باشگاه مشت‌زنی»، «یاران اوشن»، «تروا»، «بابل» و «پس از خواندن بسوزان» از کار‌های مهم او هستند. وی در چند سال اخیر به عنوان صداپیشه با انیمیشن‌هایی مثل «مگاماتیو» و قسمت دوم «خوشقدم» همکاری داشته است. این بازیگر در مستند جدید ترنس مالیک به نام «سفر زمان» به عنوان راوی همکاری کرده است و «تجارت کوگان» را که حال و هوایی دلهره‌آور دارد، برای نمایش عمومی در فصل تابستان آماده می‌کند. پیت در یک گفت‌وگوی اینترنتی درباره کارهای جدید و همکاری با سینمای مستقل صحبت می‌کند. درخت زندگی وی امسال در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.



درخت زندگی فیلم سختی است که قصه سرراستی ندارد. ترنس مالیک، کارگردان فیلم مضمون اصلی قصه را چگونه برای شما در مقام یک بازیگر تشریح کرد؟

او با 3 ورق کاغذ پیش می‌آمد که یک‌سری چیز توی آن نوشته شده بود و چند تا دیالوگ هم در آن بود. چیز دیگری وجود نداشت و ما با یک فیلمنامه کامل سروکار نداشتیم. کاری که ترنس انجام می‌داد این بود که هر روز صبح بلند می‌شد و برای یک ساعت با ماشین تحریر خود چیزهایی را می‌نوشت. او ایده‌های مربوط به آن روز کاری را تایپ می‌کرد و چیز دیگری در کار نبود. من هم به عنوان یک بازیگر یاد گرفته بودم که باید از چند نکته‌ای که او در دفتر یادداشت خود نوشته (و در اختیار من قرار می‌داد) استفاده کنم و براساس آن دست به تنظیم بازی‌ام بزنم. من براساس یادداشت‌هایی که او می‌داد، دست به ساخت کاراکتری می‌زدم که باید جلوی دوربین بازی می‌کردم. همه چیز حول آن یادداشت‌ها شکل می‌گرفت و هویت پیدا می‌کرد.


پس او فیلمنامه کامل و مشخصی نداشت؟

خب، او با یک فیلمنامه بسیار متراکم و غلیظ کار می‌کرد، ولی توانایی آن را داشت که استفاده خیلی خوبی از آن کند و بر مبنای آن، تمام آن چیزهایی را که می‌خواست با دوربین خود ضبط کند. در این رابطه، او همکاری بسیار خوبی با همکارانش داشت و به آنها آزادی عمل خوبی می‌داد، برای مثال او به چیوو (امانوئل لوبزکی مدیر فیلمبرداری که گروه سازنده «درخت زندگی» با این اسم او را صدا می‌زدند)‌ گفته بود قبل از آن که کلید فیلمبرداری را بزند و صحنه‌ها را ضبط کند، بین خودش و محیط اطراف یک نوع تعادل و بالانس به وجود بیاورد. در عین حال، بداهه‌سازی یکی از مشخصه‌های اصلی و مهم کار ترنس است. ما داخل ماشین بودیم و روی صحنه‌ای تمرین می‌کردیم که احساس می‌کردم بسیار صحنه مهمی است و او ناگهان سگ را جلوی ماشین رها می‌کرد و با این کار، یک فضای خاص و پیش‌بینی نشده خلق می‌کرد و به آن چیزی می‌رسید که هدف نهایی‌اش بود.


کار در کنار بازیگران کودک و نوجوان فیلم چطور بود؟

من و جسیکا چاستن که نقش همسرم را در فیلم بازی می‌کرد، دیالوگ‌هایی را که ترنس به ما می‌داد، می‌دانستیم و آنها را تمرین کرده بودیم، ولی این موضوع در ارتباط با بچه‌ها صدق نمی‌کرد. ترنس درست سر صحنه فیلمبرداری به آنها می‌گفت که قرار است چه چیزی بگویند. واکنش آنها نسبت به این موضوع را می‌گرفت. خب، این یک شکل بسیار آزادانه برای کار است. بچه‌ها اصلا احساس نمی‌کردند جلوی دوربین مشغول بازی در یک فیلم سینمایی هستند. صحنه فیلمبرداری برایشان حکم یک اردوی تابستانی را داشت. وقتی باید جلوی دوربین ظاهر می‌شدند به خودشان افتخار می‌کردند و رجز می‌خواندند. در فاصله بین فیلمبرداری صحنه‌ها، به مدرسه می‌رفتند یا دوچرخه‌سواری می‌کردند.


خیابان اصلی و حیاطی که «درخت زندگی» در آنجا فیلمبرداری می‌شد، برایشان حکم یک پاتوق صمیمی را داشت. من مشکلی برای بازی در کنارشان نداشتم، ولی می‌دانم ترنس برای پیدا کردنشان زحمت خیلی زیادی کشید و تمام تگزاس را زیر پا گذاشت تا پسربچه‌های مورد نظر خودش را پیدا کند. پیدا کردن بازیگران کودک و نوجوان مناسب برای نقش‌های فیلم‌هایش، یکی از تخصص‌های ویژه اوست. در یکی از آخرین صحنه‌های فیلم، جایی هست که پسرها در محدوده پرعلف دارند گریه و ناله می‌کنند. آن روز آخرین روز حضورشان سر صحنه فیلمبرداری بود. آنها می‌دانستند که باید به خانه‌هایشان برگردند و پس از آن، به شیوه متفاوتی در شهر خود تگزاس زندگی کنند. برای آنها آن لحظه یک لحظه واقعی بود و داشتند از ته دل گریه می‌کردند. این نوع حال و هوا را فقط ترنس می‌تواند خلق و از آن به نفع فیلم و قصه خود استفاده کند.



فکر می‌کنید چه چیزی باعث شد مالیک تصمیم بگیرد این قصه را روی پرده سینما به تصویر بکشد؟

فکر نمی‌کنم کار درستی باشد من در این رابطه به جای او صحبت کنم، ولی می‌دانم که این مساله برای او عمیقا یک تجربه شخصی بود. ترنس آدمی مذهبی است که همچنین عاشق فلسفه و علم است. مطمئن هستم همین عشق و علائق بود که به او کمک کرد تا قصه مورد نظرش برای «درخت زندگی» را پیدا کند. پرسش‌هایی همچون
«چرا ما اینجا هستیم!»، «چرا ما آدم‌ها با یکدیگر تفاوت داریم؟» یا «چرا ما نمی‌توانیم به بسیاری از اسرار دست پیدا کنیم؟» در زمره پرسش‌هایی هستند که همه ما هر روز از خودمان می‌پرسیم. ترنس سعی کرد در این فیلم، به شیوه تازه‌ای این سوالات را مطرح کند.


آیا چیز خاصی در این قصه وجود داشت که شما را جذب همکاری با «درخت زندگی» کرد؟

رمز و راز قصه و بالا و پایین رفتن‌های شدید آن بود که مرا با خودش همراه کرد. شما اگر از یک میکروسکوپ به تماشای اجزای دقیق و ریز بافت بدن انسان بنشینید و بعد با تلسکوپ، فضای لایتنهاهی را نگاه کنید، متوجه شباهت‌های بسیار زیاد آن خواهید شد. چه ارتباطی بین این دو وجود دارد؟ یقینا چیزی بزرگ‌تر از آنچه ما می‌توانیم بفهمیم و تصور کنیم، در این رابطه وجود دارد. قصه «درخت زندگی» به نوعی همین دلمشغولی‌ها را به بحث می‌گذارد.


آیا حفظ تعادل بین تهیه‌کنندگی فیلمی که بازیگر آن هم هستید سخت است؟

این یک نکته الحاقی و اضافی بزرگ است که بازیگر قبل از حضور جلوی دوربین باید انجام دهد. شما در مقام بازیگر باید نقش را در ذهنتان گسترش دهید و برای بهتر شدن قصه مبارزه کنید. من باید روی مسائلی مثل هزینه‌های فیلم و شرایط ساخت آن تمرکز کنم و تصمیم بگیرم چه میزان سرمایه‌ای باید برای آنها خرج کنم. در همان حال، باید مراقب بازی و نقشم هم باشم. این مساله را به عنوان یک کلاس درس در نظر می‌گیرم. شما به صورت همزمان مجبورید به این نکته فکر کنید که چگونه می‌توان فیلم را ارزان‌تر تولید کرد. در همان حال، سعی کنید یک بازی بهتر هم ارائه دهید!


درام ورزشی «مانی‌بال» فیلمی شرح‌حال‌گونه است. چه چیزی شما را به سمت این پروژه سوق داد؟

قصه‌ای یگانه و خالص داشت. شما در فیلم، آدم‌هایی را دارید که تلاش دارند خودشان را با محدوده یک فضای ورزشی غیردلپذیر هماهنگ کنند. از حدود 2 سال قبل درگیر این پروژه بودم و قصد داشتم حتما آن را به سر و سامان برسانم. البته یاری و همکاری برخی از دوستانم، کمک زیادی به ساخت این فیلم کرد.


آیا وقتی یک بازیگر بسیار مشهور از تولید یک پروژه حمایت می‌کند، باز هم کمپانی‌های بزرگ فیلمسازی نسبت به ساخت آن عدم تمایل نشان می‌دهند؟

بله. فکر نکنید حضور کسی مثل براد پیت می‌تواند باعث رونق کارها شود و کمپانی‌ها به خاطر او یا هر بازیگر مطرح دیگری، پول‌های خود را براحتی در اختیار یک پروژه مستقل و غیرمتعارف می‌گذارند. در این رابطه، جورج کلونی بهترین کار را انجام می‌دهد و دقیقا می‌داند باید چکار کند. تهیه‌کنندگان به سراغ ما می‌آیند زیرا فکر می‌کنند ما دوست داریم این یا آن نقش را بازی کنیم و بعضی وقت‌ها مجبور به انجام آنها هستیم. ما این کار را در ازای دریافت مبلغی پول انجام می‌دهیم و فیلم‌ها ساخته می‌شوند. وقتی «ترور جسی جیمز» را بازی کردم، دستمزدم خیلی کم بود. پولی نگرفتم و کل این پروژه یک ضرر مالی بود. با این حال، این فیلم هنوز یکی از کارهای مورد علاقه‌ام است که به هیچ‌وجه از بازی در ‌آن ناراضی نیستم.


از نقطه نظر بازیگری به مرحله‌ای رسیده‌اید که دیگر پول و دستمزد برایتان ارزشی نداشته و این نقش و فیلمنامه است که باعث جذبتان به پروژه‌های سینمایی می‌شود؟

نمی‌شود به طور قاطع به این پرسش جواب مثبت داد، زیرا شرایط ساخت فیلم‌ها با یکدیگر متفاوت است، ولی در کل پاسخم به سوال شما مثبت است. ما تعداد کمی تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار مستقل داریم که به اثر خود و موفقیت انتقادی آن بیشتر از سود حاصل از فروش فیلم اهمیت می‌دهند. برای مثال، همین تهیه‌کنندگان «درخت زندگی» را در نظر بگیرید، بدون حضور چنین کسانی شما نمی‌توانید فیلم‌های غیرمتعارف را تولید و روانه پرده سینماها کنید.



شما هم مثل بقیه مردم آدم‌هایی هستید با حس و حال انسانی، ولی نمی‌توانید مثل آنها آزادانه به هر جا که می‌خواهید رفت و آمد کنید.

برای خود من هم این موضوع جالب است و درباره‌اش فکر می‌‌کنم. آدم‌های سرشناس و مشهور با مشکل فقدان آزادی روبه‌رو هستند، اما این واقعیتی است که مجبوریم با آن کنار بیاییم.


موفقیت برای شما چه معنی و مفهومی دارد؟

دیوی است که سعی دارد خودش را به صورت دلبر نشان دهد. براحتی می‌تواند باعث شود به بیراهه بروید و انتخاب‌های غلط کنید. خیلی باید مراقبت باشید که گول آن را نخورید.


فیلم جدید چه دارید؟

بازی در درام علمی ـ تخیلی «جنگ جهانی ضد» را تمام کرده‌ام. احتمال دارد تبدیل به یک مجموعه فیلم دنباله‌دار شود. فیلم براساس قصه نوول پر خواننده مکس بروکس توسط مارک فورستر ساخته شده و نقش مردی را دارم که در گذشته و حال سفر می‌کنم و باید جلوی وقوع یک سری اتفاقات را بگیرم. خودم را آماده بازی در «12 سال بردگی» می‌کنم که استیومک کوئین فیلمساز مستقل انگلیسی کارگردان‌آن است و قصه‌اش در قرن هجدهم نیویورک رخ می‌دهد. شخصیت‌محوری قصه پس از ربوده شدن به عنوان یک برده فروخته و به بخش جنوب کشور منتقل می‌شود. او بزودی علیه سیستم بردگی قیام می‌کند.


روزنامه جام‌جم - moviestar / مترجم کیکاووس زیاری


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد