پدیده

مجله اینترنتی

پدیده

مجله اینترنتی

پایان خونین رابطه پنهانی با زن مطلقه

مرد میانسالی که زن موردعلاقه‌اش را به‌طرز فجیعی به قتل رسانده ‌بود، در پی اعلام رضایت اولیای‌دم مقتول با شکایت دادستان به‌ لحاظ جنبه عمومی جرم مورد محاکمه قرار گرفت.

به گزارش شرق، سعید - مرد 67ساله - متهم است یک سال قبل در جریان درگیری با زن 40 ساله‌ای به نام مریم، او را با ضربه گلدان، چاقو و سیم به قتل رسانده ‌است.

در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست خطاب به قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران گفت: متهم 11 اردیبهشت سال گذشته زنی به نام مریم را به قتل رسانده ‌است. او ابتدا با گلدان چندین ضربه به سر او زده و سپس با ضربات چاقو او را زخمی و سپس با سیمی که دور گردنش پیچیده‌، وی را خفه کرده ‌است. بنابراین با توجه به مدارک موجود در پرونده، درخواست صدور حکم قانونی را دارم.

در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد، او اتهام قتل عمد را قبول کرد و گفت: چند سال بود که با مریم آشنا شده‌ بودم. او قبل از آشنایی با من، ازدواج کرده و چند فرزند داشت اما از شوهرش جدا شده ‌بود. من هم همسر و فرزند داشتم و نمی‌خواستم آنها متوجه شوند رابطه‌ای با مریم دارم. در این مدت بارها به خانه مریم رفتم و برای اینکه نمی‌توانستم فراموشش کنم، تصمیم گرفتم او را صیغه کنم. مریم چندبار از من پول خواست و گفت این پول‌ها را برای بچه‌هایش می‌خواهد. چند روز قبل از قتل یک‌ روز به خانه مریم رفتم و دیدم دختری در منزل او هست پرسیدم این دختر کیست به من گفت این دختری است که پسر بزرگش می‌خواهد با او ازدواج کند. به من گفت چون پسرش پدر ندارد نیاز دارد من کمکش کنم. مریم از من خواست به او کمک کنم من هم قبول کردم. فردای آن روز به خواستگاری رفتند و مریم از من خواست برای اینکه برای پسرش مراسمی بگیرد به او پول بدهم، من هم 13میلیون‌تومان پرداخت کردم. یک هفته بعد دوباره به خانه مریم رفتم او از من پنج میلیون‌تومان‌پول خواست تا برای پسر کوچکش ماشین بخرد. گفتم من نمی‌توانم این همه پول به تو بدهم. گفت اگر ندهی من هم موضوع را به خانواده‌ات می‌گویم.

متهم ادامه داد: آن روز من خیلی ناراحت شدم. مریم فهمیده ‌بود من دوست ندارم خانواده‌ام در مورد رابطه‌ام با او چیزی بفهمند به همین دلیل از من اخاذی می‌کرد و هرچه می‌خواست برایش تهیه می‌کردم تا اینکه با هم دعوا کردیم و من صیغه‌نامه‌ای را که داشتیم، باطل کردم. مدتی بعد دوباره با من تماس گرفت و خواست رابطه‌مان را مجددا برقرار کنیم. با اینکه می‌دانستم با او آینده‌ای نخواهم داشت اما به خانه‌اش رفت‌وآمد می‌کردم تا اینکه متوجه شدم بعد از اینکه ما از هم جدا شدیم او با مرد دیگری صیغه کرده‌ و رابطه‌اش با من فقط به این خاطر است که پول بگیرد.

مرد میانسال در مورد روز حادثه گفت: مریم با من تماس گرفت و گفت به خانه‌اش بروم. مخالفت کردم اما اصرار کرد و گفت کار مهمی دارد چندین‌بار تماس گرفت. سفارش خرید هم داد. من هم وسایل را برایش خریدم و به خانه‌اش رفتم. مدتی آنجا بودم. وقتی خواست با من صحبت کند عصبانی شدم و گفتم نمی‌خواهم تو را ببینم، دو سیلی به صورتش زدم او هم من را زد. آنقدر عصبانی شدم که دیگر کارهایم دست خودم نبود. ابتدا با گلدان چندین ضربه به سرش زدم، بعد چاقو را برداشتم و با چاقو هشت ضربه به او زدم بعد سیم جاروبرقی را برداشتم و او را خفه کردم. دست‌هایم را شستم و از خانه خارج شدم. 10روز بعد هم شناسایی و بازداشت شدم.

در ادامه وکیل مدافع او در جایگاه حاضر شد. شاملو گفت: موکل من نزدیک به 70سال دارد و به‌دلیل‌ بیماری‌ای که دارد، نمی‌تواند شرایط زندان را تحمل کند. البته تاکید می‌کنم متهم در انظار، مرتکب جرم نشده بنابراین بحث اخلال در نظم عمومی که از سوی نماینده دادستان مطرح است نیز منتفی است. با توجه به رضایت اولیای‌دم درخواست صدور حکم با تخفیف مجازات برای موکلم را دارم.
 
بعد از پایان جلسه رسیدگی هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.

دختری پس از 26 سال قاتل پدرش را در اینترنت یافت!

یک دختر 36 ساله ساکن نیویورک توانست با کمک اینترنت قاتل پدرش را پس از 26 سال شناسایی کند.

به گزارش ایسنا، جوزلین مارتینز پس از قتل پدرش هرگز از پا نایستاد و به طور مستقل و با کمک اینترنت به جستجو در شبکه‌های اجتماعی و وب ‌سایت‌هایی نظیر فیسبوک و مای اسپیس پرداخت، ولی به نتیجه نمی‌رسید.

وی پس از دو سال جستجو در این سایت‌ها و نتیجه نگرفتن نهایتا به سایت "بک گراند" که اطلاعاتی راجع به افراد را از منابع مختلف جمع‌آوری می‌کند، مراجعه کرده و با یافتن نام "جوستو سانتوز" 43 ساله موفق به حل معمای قتل پدرش پس از 26 سال می‌شود. او با جستجو در این سایت متوجه می‌شود جوستو سانتوز، مدیرعامل یک شرکت سرایداری است.

به گزارش بی بی سی، سانتوز متهم است در نوامبر سال 1986 در حالی که 16 سال بیشتر نداشت، به دنبال یک مشاجره لفظی، خوزه مارتینز شهروند اهل دومینیکن را در مقابل رستورانش از ناحیه سر هدف گلوله قرار داده و به قتل می‌رساند.

در سال 2006، دختر مقتول تصمیم می‌گیرد به طور شخصی برای یافتن قاتل پدرش دست به کار شود.

حذف نام همسر در شناسنامه بعد از طلاق

 شاید جدی به نظر نرسد و تا به امروز خیلی‌ها از کنار آنها براحتی گذشته باشند، اما ثبت نشدن اطلاعات یا اشتباه درج‌شدن مشخصات در اسناد هویتی مانند شناسنامه دیر یا زود برای صاحبان بی‌توجه آنها گران تمام خواهد شد و آنها را گرفتار می‌کند، برای نمونه ثبت نشدن اطلاعات فرزندان در شناسنامه والدین یا درج نشدن ازدواج در شناسنامه یکی از زوجین می‌تواند مشکل‌ساز شود.

از دوست و فامیل خود که بپرسید، خواهید شنید که اطلاعات شناسنامه ای برخی آنها درست درج نشده یا به اصطلاح از قلم افتاده است، برای نمونه برخی زوج ها از این گله دارند که نام یکی از آنها در شناسنامه دیگری به عنوان همسر ثبت نشده یا در برخی خانواده ها که فرزندان بیشتری دارند، نام برخی از فرزندان در شناسنامه مادر یا پدر از قلم افتاده است، هرچند که این اشتباه یا سهل انگاری ها در شناسنامه های افرادی که سن و سالی از آنها گذشته است، بیشتر به چشم می خورد و آنها به دلیل سن بالای خود به اشتباه تصور می کنند این از قلم افتادن ها برایشان ضرری ندارد، ولی این افراد باید بدانند که دیر یا زود به این نیاز پیدا می کنند که برای رفع این مشکل اقدام کنند.

ادامه مطلب ...

پشت پرده ایمیل‌های عجیب به دختر 15 ساله

پسر همسایه که با دختر 15 ساله‌ای رابطه‌ پنهانی داشت با ایمیل‌های توهین‌آمیز به آبروریزی پرداخت.

به گزارش وطن امروز، مردی 52 ساله به نام «رضا» در سی‌ام اردیبهشت‌ماه سال‌جاری، با در دست داشتن شکایت‌نامه‌ای به پلیس فتای پایتخت مراجعه کرد و در حالی که هیچ تسلطی بر اعصاب خود نداشت، به کارآگاهان پلیس گفت: مدتی است یک ناشناس با ارسال ایمیل‌های توهین‌آمیز حاوی عکس‌های همسر و دخترم به آزارهای روحی آنان دست زده است. این مرد، کارآگاهان پلیس فتای پایتخت اقدام به مستندسازی و استخراج ادله دیجیتال کرده و ظرف 48 ساعت پس از تحقیقات، مشخص شد وی در طبقه بالای آپارتمان این پدر عصبانی زندگی می‌کند که اقدامات قانونی برای دستگیری و توقیف تجهیزات رایانه‌ای امیر، انجام و وی در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر شد. 

امیر 20 ساله هنگام مواجهه با دلایل پلیسی، لب به اعتراف گشود و با بیان اینکه با دختر 15 ساله به نام «طناز» مدت 3 سال است‌‌ رابطه دوستانه‌ای دارد، گفت: ‌در طول این مدت چند بار نیز در خانه این مرد با وی رابطه پنهانی داشته و در طول این مدت به‌طور مداوم از طریق بلوتوث، پیامک و ارسال ایمیل با یکدیگر در ارتباط بودند. تحقیقات پلیسی از پسر همسایه ادامه داشت تا اینکه پدر دختر هنگامی که از این موضوع مطلع شد، ابتدا از هوش رفت و با مراجعه سریع اورژانس و اقدامات آنان، هوشیاری خود را به دست آورد و در ابتدا با انکار هر گونه رابطه میان دختر 15 ساله با پسر همسایه عنوان کرد هیچ‌گاه دخترش اقدام به چنین کاری نخواهد کرد، اما هنگامی که با تایید «طناز» روبه‌رو شد، پی به عمق ماجرا برد. 

بررسی‌های پلیسی نشان داد پدر این خانواده به دخترش در سن 12 سالگی گوشی تلفن‌همراه هدیه داده و این وسیله سبب آشنایی پسر همسایه با دختر نوجوان شده است. 

گفتگوی مهران مدیری و عادل فردوسی پور

 "اولین بار عبارت چه می کنه...، وقت پا به توپ شدن اوون به ذهن ام رسید"
مهران مدیری در برنامه «ببخشید شما» که در سال 1378 از شبکه سوم سیما پخش می شد عادل فردوسی پور را به عنوان میهمان برنامه دعوت کرد.

به گزارش برترین ها در آن زمان مجری برنامه «90» به اندازه امروز محبوب و شناخته شده نبود، با این حال مصاحبه جالبی با مهران مدیری داشته است. خواندن این مصاحبه بعد از 14 سال خالی از لطف نیست. روزنامه ی تماشا این گفتگو را بعد از سال ها منتشر کرده است:
ادامه مطلب ...

میان عشق وزیبایی ترا من دوست می دارم

اگر دریای دل آبی ست      تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست        تویی معنای دنیایش


***


تو یعنی یک شقایق را        به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب      به زیبایی درخشیدن


***


تویعنی یک کبوتر را         زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را        به آرامی صدا کردن

شعر زیبای دردواره ها از قیصر امین پور

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

داشت یوسف را به مشت خاک عالم می فروخت

نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت


با همان چشمی که می زد زخم مرهم می فروخت


زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر


داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت


زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر


مرگ را همچون شراب کهنه کم کم می فروخت


در تمام سالهای رفته بر ما روزگار


شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت


من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها


گلفروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت



فاضل نظری