وکیل مدافع معصومه عطایی از صدور حکم قصاص برای عامل اسیدپاشی به موکلش خبر داد. این دومین حکم قصاص چشم در پروندههای اسیدپاشی در محاکم قضایی کشور است.
علیرضا مختاری در گفتوگو با ایسنا، در این باره گفت: براساس حکم صادره از سوی شعبه 17 دادگاه کیفری استان اصفهان حسینعلی ـ هـ. متهم این پرونده به قصاص چشم محکوم شده است و موکل برای اجرای این حکم باید نصف دیه چشمان متهم را پرداخت کند. وی افزود: متهم پرونده نیز به پرداخت یکدوم از 72 درصد دیه کامل بابت ارش سوختگی صورت، اندامهای فوقانی، قفسه صدری، نقص زیبایی و تخریب صورت و تحمل 5 سال حبس تعزیری محکوم شده است.
مختاری تصریح کرد: این رای به مدت 20 روز در دیوانعالی کشور قابل اعتراض است و در صورت عدم اعتراض، قطعی خواهد شد. جلسه محاکمه پدرشوهر سابق معصومه عطایی که شهریور سال گذشته به صورت عروسش اسید پاشید، سهشنبه 11 بهمن در شعبه 17 دادگاه کیفری استان اصفهان برگزار شد. متهم پرونده پس از جدایی پسرش از همسر خود روز 11 شهریور 89 در شهرستان شهرضای اصفهان به صورت عروس سابقش معصومه عطایی اسید پاشیده بود. پیش از این در پرونده اسیدپاشی روی صورت آمنه بهرامی، مجید موحد متهم پرونده به قصاص چشم محکوم شده بود که با بخشش آمنه، اجرای قصاص منتفی شد.
دزدهای مسلح پس از سرقت احشام پیرمرد 74 ساله، لباسهای او را از تنش درآورده و در سوز سرما پیکر نیمه جان او را در بیابان رها و فرار کردند.
سرهنگ حسینزاده، رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان با اعلام این خبر گفت: در پی چند فقره سرقت احشام در شهرستانهای مختلف استان، موضوع در دستورکار کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی قرار گرفت.
وی افزود: ماموران در جستجوی سارقان بودند که اطلاع یافتند آنان پس از سرقت چند رأس احشام پیرمرد 74 ساله، وی را مورد ضرب و جرح قرار داده و برای این که مالباخته موضوع را به پلیس خبر ندهد، لباسهایش را از تنش درآورده و با تهدید سلاح، او را مجبور به پیادهروی 17 کیلومتری در سرمای شدید بیابانهای اطراف کردهاند. سپس، پیکر نیمه جان او را در یکی از شهرستانهای استان رها ساختهاند.
رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان تصریح کرد: 24 ساعت پس از این حادثه، تیمهای ویژهای از کارآگاهان در ادامه تحقیقات، سرنخهای مهمی از سارقان به دست آوردند که منجر به شناسایی و دستگیری اعضای باند 6 نفره سارقان مسلح احشام شد. حسینزاده خاطرنشان کرد: اعضای این باند، غیربومی و اهل یکی از استانهای مجاور هستند که مدتی در استان به سرقت احشام مشغول بوده و تا زمان دستگیری بیش از 833 رأس دام به ارزش تقریبی 2 میلیارد و 200 میلیون ریال را به سرقت برده و در استانهای دیگر به فروش رسانده بودند.
وی با بیان اینکه اعضای این باند همگی دارای سابقه و از مجرمان حرفهای هستند، یادآور شد: از این افراد یک قبضه سلاح کمری و یک قبضه سلاح شکاری غیرمجاز همراه مهماتش کشف و یک دستگاه خودروی سواری و یک دستگاه کامیون حمل دام متعلق به آنها نیز توقیف شده است.
وی گفت: اعضای این باند تاکنون به 16 فقره سرقت مسلحانه احشام روستاییان اعتراف کرده و از سوی مالباختگان شناسایی شدهاند.
محققان
سوئدی رایانه هوشمندی طراحی کردهاند که در آزمایشات ضریب هوشی، امتیاز 150 را به
خود اختصاص داده و از 96 درصد انسانها باهوشتر است.
به گزارش ایسنا تیم تحقیقاتی دانشگاه «گوتن بورگ» سوئد به
سرپرستی «کلائس اشترانگرد»، نرمافزار رایانه هوشمند را طراحی کردهاند. هدف اصلی
تیم تحقیقاتی طراحی برنامه هوشمندی عنوان شده است که بتواند مانند انسان فکر کند.
این رایانه نخستین نمونه از گروه رایانههای «هوشمند» معرفی
شده است. درحالیکه برنامه های ریاضی پیش رفته قبلی تنها موفق به کسب نمره زیر 100
شده بودند، این رایانه هوشمند با ضریب هوشی 150 همردیف با چهار درصد انسانهای
باهوش قرار گرفته است.
تیم تحقیقاتی از یک مدل روانی الگوهای انسانی در نرمافزار
سیستم هوشمند خود استفاده کردند؛ در حقیقت این سیستم هوشمند تلفیقی از منطق ریاضی
و شیوه تفکر انسانی است.
به گفته «اشترانگرد» از این شیوه میتوان برای شناسایی
الگوها در دادههای مختلف از جمله دادههای مالی استفاده کرد؛ اما استفاده از این
سیستم برای دادههای علمی مانند اطلاعات آب و هوایی بدون دخالت انسان امکانپذیر
نیست.
اشاره: براد پیت را نمیتوان یک بازیگر جوان به حساب آورد، ولی هنوز هم یکی از سرشناسترین بازیگران روز سینماست. او هم مثل تعدادی از همکاران خود در سالهای اخیر وارد فعالیت تهیهکنندگی شده و در کنار بازی در فیلمهای مردمپسند، در کارهای غیرمتعارف و مستقل هم بازی میکند.
سال گذشته او 2 فیلم «درخت زندگی» (برنده نخل طلای جشنواره کن) و «مانیبال» را روی پرده سینماها داشت. درخت زندگی در جدول گیشه نمایش، شکست تجاری خورد و مانیبال با وجود قصه غیرمتعارف خود، فروش خوبی در سینماهای آمریکای شمالی کرد.
منتقدان سینمایی بازی او را در این فیلم (در نقش یک مربی تیم بسکتبال) تحسین کرده و شایسته دریافت جایزه اسکار دانستند. پیت، بازیگری را از سال 1987 شروع کرد و با «تلما و لوئیز» در سال 1991 بود که به عنوان چهرهای مطرح معرفی شد. «هفت»، «باشگاه مشتزنی»، «یاران اوشن»، «تروا»، «بابل» و «پس از خواندن بسوزان» از کارهای مهم او هستند. وی در چند سال اخیر به عنوان صداپیشه با انیمیشنهایی مثل «مگاماتیو» و قسمت دوم «خوشقدم» همکاری داشته است. این بازیگر در مستند جدید ترنس مالیک به نام «سفر زمان» به عنوان راوی همکاری کرده است و «تجارت کوگان» را که حال و هوایی دلهرهآور دارد، برای نمایش عمومی در فصل تابستان آماده میکند. پیت در یک گفتوگوی اینترنتی درباره کارهای جدید و همکاری با سینمای مستقل صحبت میکند. درخت زندگی وی امسال در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.
درخت زندگی فیلم سختی است که قصه سرراستی ندارد. ترنس مالیک، کارگردان فیلم مضمون اصلی قصه را چگونه برای شما در مقام یک بازیگر تشریح کرد؟
او با 3 ورق کاغذ پیش میآمد که یکسری چیز توی آن نوشته شده بود و چند تا دیالوگ هم در آن بود. چیز دیگری وجود نداشت و ما با یک فیلمنامه کامل سروکار نداشتیم. کاری که ترنس انجام میداد این بود که هر روز صبح بلند میشد و برای یک ساعت با ماشین تحریر خود چیزهایی را مینوشت. او ایدههای مربوط به آن روز کاری را تایپ میکرد و چیز دیگری در کار نبود. من هم به عنوان یک بازیگر یاد گرفته بودم که باید از چند نکتهای که او در دفتر یادداشت خود نوشته (و در اختیار من قرار میداد) استفاده کنم و براساس آن دست به تنظیم بازیام بزنم. من براساس یادداشتهایی که او میداد، دست به ساخت کاراکتری میزدم که باید جلوی دوربین بازی میکردم. همه چیز حول آن یادداشتها شکل میگرفت و هویت پیدا میکرد.
پس او فیلمنامه کامل و مشخصی نداشت؟
خب، او با یک فیلمنامه بسیار متراکم و غلیظ کار میکرد، ولی توانایی آن را داشت که استفاده خیلی خوبی از آن کند و بر مبنای آن، تمام آن چیزهایی را که میخواست با دوربین خود ضبط کند. در این رابطه، او همکاری بسیار خوبی با همکارانش داشت و به آنها آزادی عمل خوبی میداد، برای مثال او به چیوو (امانوئل لوبزکی مدیر فیلمبرداری که گروه سازنده «درخت زندگی» با این اسم او را صدا میزدند) گفته بود قبل از آن که کلید فیلمبرداری را بزند و صحنهها را ضبط کند، بین خودش و محیط اطراف یک نوع تعادل و بالانس به وجود بیاورد. در عین حال، بداههسازی یکی از مشخصههای اصلی و مهم کار ترنس است. ما داخل ماشین بودیم و روی صحنهای تمرین میکردیم که احساس میکردم بسیار صحنه مهمی است و او ناگهان سگ را جلوی ماشین رها میکرد و با این کار، یک فضای خاص و پیشبینی نشده خلق میکرد و به آن چیزی میرسید که هدف نهاییاش بود.
کار در کنار بازیگران کودک و نوجوان فیلم چطور بود؟
من و جسیکا چاستن که نقش همسرم را در فیلم بازی میکرد، دیالوگهایی را که ترنس به ما میداد، میدانستیم و آنها را تمرین کرده بودیم، ولی این موضوع در ارتباط با بچهها صدق نمیکرد. ترنس درست سر صحنه فیلمبرداری به آنها میگفت که قرار است چه چیزی بگویند. واکنش آنها نسبت به این موضوع را میگرفت. خب، این یک شکل بسیار آزادانه برای کار است. بچهها اصلا احساس نمیکردند جلوی دوربین مشغول بازی در یک فیلم سینمایی هستند. صحنه فیلمبرداری برایشان حکم یک اردوی تابستانی را داشت. وقتی باید جلوی دوربین ظاهر میشدند به خودشان افتخار میکردند و رجز میخواندند. در فاصله بین فیلمبرداری صحنهها، به مدرسه میرفتند یا دوچرخهسواری میکردند.
خیابان اصلی و حیاطی که «درخت زندگی» در آنجا فیلمبرداری میشد، برایشان حکم یک پاتوق صمیمی را داشت. من مشکلی برای بازی در کنارشان نداشتم، ولی میدانم ترنس برای پیدا کردنشان زحمت خیلی زیادی کشید و تمام تگزاس را زیر پا گذاشت تا پسربچههای مورد نظر خودش را پیدا کند. پیدا کردن بازیگران کودک و نوجوان مناسب برای نقشهای فیلمهایش، یکی از تخصصهای ویژه اوست. در یکی از آخرین صحنههای فیلم، جایی هست که پسرها در محدوده پرعلف دارند گریه و ناله میکنند. آن روز آخرین روز حضورشان سر صحنه فیلمبرداری بود. آنها میدانستند که باید به خانههایشان برگردند و پس از آن، به شیوه متفاوتی در شهر خود تگزاس زندگی کنند. برای آنها آن لحظه یک لحظه واقعی بود و داشتند از ته دل گریه میکردند. این نوع حال و هوا را فقط ترنس میتواند خلق و از آن به نفع فیلم و قصه خود استفاده کند.
فکر میکنید چه چیزی باعث شد مالیک تصمیم بگیرد این قصه را روی پرده سینما به تصویر بکشد؟
فکر نمیکنم کار درستی باشد من در این
رابطه به جای او صحبت کنم، ولی میدانم که این مساله برای او عمیقا یک تجربه شخصی
بود. ترنس آدمی مذهبی است که همچنین عاشق فلسفه و علم است. مطمئن هستم همین عشق و
علائق بود که به او کمک کرد تا قصه مورد نظرش برای «درخت زندگی» را پیدا کند. پرسشهایی
همچون
«چرا ما اینجا هستیم!»، «چرا ما آدمها با یکدیگر تفاوت داریم؟» یا «چرا ما نمیتوانیم
به بسیاری از اسرار دست پیدا کنیم؟» در زمره پرسشهایی هستند که همه ما هر روز از
خودمان میپرسیم. ترنس سعی کرد در این فیلم، به شیوه تازهای این سوالات را مطرح
کند.
آیا چیز خاصی در این قصه وجود داشت که شما را جذب همکاری با «درخت زندگی» کرد؟
رمز و راز قصه و بالا و پایین رفتنهای شدید آن بود که مرا با خودش همراه کرد. شما اگر از یک میکروسکوپ به تماشای اجزای دقیق و ریز بافت بدن انسان بنشینید و بعد با تلسکوپ، فضای لایتنهاهی را نگاه کنید، متوجه شباهتهای بسیار زیاد آن خواهید شد. چه ارتباطی بین این دو وجود دارد؟ یقینا چیزی بزرگتر از آنچه ما میتوانیم بفهمیم و تصور کنیم، در این رابطه وجود دارد. قصه «درخت زندگی» به نوعی همین دلمشغولیها را به بحث میگذارد.
آیا حفظ تعادل بین تهیهکنندگی فیلمی که بازیگر آن هم هستید سخت است؟
این یک نکته الحاقی و اضافی بزرگ است که بازیگر قبل از حضور جلوی دوربین باید انجام دهد. شما در مقام بازیگر باید نقش را در ذهنتان گسترش دهید و برای بهتر شدن قصه مبارزه کنید. من باید روی مسائلی مثل هزینههای فیلم و شرایط ساخت آن تمرکز کنم و تصمیم بگیرم چه میزان سرمایهای باید برای آنها خرج کنم. در همان حال، باید مراقب بازی و نقشم هم باشم. این مساله را به عنوان یک کلاس درس در نظر میگیرم. شما به صورت همزمان مجبورید به این نکته فکر کنید که چگونه میتوان فیلم را ارزانتر تولید کرد. در همان حال، سعی کنید یک بازی بهتر هم ارائه دهید!
درام ورزشی «مانیبال» فیلمی شرححالگونه است. چه چیزی شما را به سمت این پروژه سوق داد؟
قصهای یگانه و خالص داشت. شما در فیلم، آدمهایی را دارید که تلاش دارند خودشان را با محدوده یک فضای ورزشی غیردلپذیر هماهنگ کنند. از حدود 2 سال قبل درگیر این پروژه بودم و قصد داشتم حتما آن را به سر و سامان برسانم. البته یاری و همکاری برخی از دوستانم، کمک زیادی به ساخت این فیلم کرد.
آیا وقتی یک بازیگر بسیار مشهور از تولید یک پروژه حمایت میکند، باز هم کمپانیهای بزرگ فیلمسازی نسبت به ساخت آن عدم تمایل نشان میدهند؟
بله. فکر نکنید حضور کسی مثل براد پیت میتواند باعث رونق کارها شود و کمپانیها به خاطر او یا هر بازیگر مطرح دیگری، پولهای خود را براحتی در اختیار یک پروژه مستقل و غیرمتعارف میگذارند. در این رابطه، جورج کلونی بهترین کار را انجام میدهد و دقیقا میداند باید چکار کند. تهیهکنندگان به سراغ ما میآیند زیرا فکر میکنند ما دوست داریم این یا آن نقش را بازی کنیم و بعضی وقتها مجبور به انجام آنها هستیم. ما این کار را در ازای دریافت مبلغی پول انجام میدهیم و فیلمها ساخته میشوند. وقتی «ترور جسی جیمز» را بازی کردم، دستمزدم خیلی کم بود. پولی نگرفتم و کل این پروژه یک ضرر مالی بود. با این حال، این فیلم هنوز یکی از کارهای مورد علاقهام است که به هیچوجه از بازی در آن ناراضی نیستم.
از نقطه نظر بازیگری به مرحلهای رسیدهاید که دیگر پول و دستمزد برایتان ارزشی نداشته و این نقش و فیلمنامه است که باعث جذبتان به پروژههای سینمایی میشود؟
نمیشود به طور قاطع به این پرسش جواب مثبت داد، زیرا شرایط ساخت فیلمها با یکدیگر متفاوت است، ولی در کل پاسخم به سوال شما مثبت است. ما تعداد کمی تهیهکننده و سرمایهگذار مستقل داریم که به اثر خود و موفقیت انتقادی آن بیشتر از سود حاصل از فروش فیلم اهمیت میدهند. برای مثال، همین تهیهکنندگان «درخت زندگی» را در نظر بگیرید، بدون حضور چنین کسانی شما نمیتوانید فیلمهای غیرمتعارف را تولید و روانه پرده سینماها کنید.
شما هم مثل بقیه مردم آدمهایی هستید با حس و حال انسانی، ولی نمیتوانید مثل آنها آزادانه به هر جا که میخواهید رفت و آمد کنید.
برای خود من هم این موضوع جالب است و دربارهاش فکر میکنم. آدمهای سرشناس و مشهور با مشکل فقدان آزادی روبهرو هستند، اما این واقعیتی است که مجبوریم با آن کنار بیاییم.
موفقیت برای شما چه معنی و مفهومی دارد؟
دیوی است که سعی دارد خودش را به صورت دلبر نشان دهد. براحتی میتواند باعث شود به بیراهه بروید و انتخابهای غلط کنید. خیلی باید مراقبت باشید که گول آن را نخورید.
فیلم جدید چه دارید؟
بازی در درام علمی ـ تخیلی «جنگ جهانی ضد» را تمام کردهام. احتمال دارد تبدیل به یک مجموعه فیلم دنبالهدار شود. فیلم براساس قصه نوول پر خواننده مکس بروکس توسط مارک فورستر ساخته شده و نقش مردی را دارم که در گذشته و حال سفر میکنم و باید جلوی وقوع یک سری اتفاقات را بگیرم. خودم را آماده بازی در «12 سال بردگی» میکنم که استیومک کوئین فیلمساز مستقل انگلیسی کارگردانآن است و قصهاش در قرن هجدهم نیویورک رخ میدهد. شخصیتمحوری قصه پس از ربوده شدن به عنوان یک برده فروخته و به بخش جنوب کشور منتقل میشود. او بزودی علیه سیستم بردگی قیام میکند.
روزنامه جامجم - moviestar / مترجم کیکاووس زیاری
اگر دارای اکانت و حساب نیم باز (nimbuzz) هستید و میخواهید از شر آن برای همیشه خلاص شوید به آدرس زیر بروید و یوزرنیم و پسورد خود را وارد کنید.
البته توجه داشته باشید که با این کار تمامی اد لیستهای شما از بین خواهند رفت و آیدی شما برای استفاده دیگران آزاد خواهد شد.
مشاور سازمان سنجش آموزش کشور با اشاره به ادامه برگزاری آزمون کارشناسی ارشد 91 تا عصر جمعه با رقابت یک میلیون داوطلب، از اعلام نتایج مرحله اول آزمون کارشناسی ارشد و انتشار اسامی مجازین انتخاب رشته در چهارم خردادماه خبر داد.
به گزارش ایسنا،حسین توکلی ، با اشاره به اعلام نتایج اولیه آزمون در خرداد ماه، گفت: حدود سه برابر ظرفیت پذیرش، افراد مجاز به انتخاب رشته هستند. وی همچنین اظهار کرد: نتایج نهایی آزمون کارشناسی ارشد در نیمه اول شهریور اعلام می شود.
وی با بیان اینکه کارنامه آزمون کارشناسی ارشد 4 خرداد ماه بر سایت سازمان سنجش قرار می گیرد تصریح کرد: از پنجم لغایت نهم خردادماه، مجازین می توانند از طریق سایت سازمان سنجش نسبت به انتخاب رشته خود اقدام کنند. توکلی در خاتمه خاطر نشان کرد: گزینش نهایی در کلیه رشته ها بر اساس 80 درصد نمره آزمون کتبی در هر گرایش با توجه به ظرفیت مربوط و 20 درصد معدل تراز شده دوره کارشناسی صورت می گیرد.
نویسنده : سالار عبدی
موسیقی در ایران بحث درازدامنی دارد که متاسفانه به علت نبود آسیب شناسی جدی و کارشناسانه در این حوزه، روزبه روز بر وخامتش افزوده شده و در ناکجایی موهوم وخلایی ناشناخته دست و پا زده، غرق می شود اما در این وانفسای وفور نعمت خوانندگی و آهنگسازی که گریبان موسیقی امروز را گرفته است (!)، گاها صداهایی هم شنیده میشود که نشان از هنر و توان بالای صاحبانش در این فن پر مخاطره دارد و به عقیده راقم این سطور، باید صدای فریدون آسرایی را در زمره این صداهای ماندگار امروز طبقه بندی کرد.
هرچند به عقیده من، یک هنرمند خوب ، حتی با داشتن یک یا چند اثر خوب در کل دوران هنری اش نیز، هنرمند خوبی به شمار می رود و مثلا یک شاعر خوب حتی با داشتن چند شعر خوب نیز شاعر خوبی است و فریدون نیز از این قاعده مستثنی نیست و تنها می توان با آهنگ "خوشگل عاشق"اش، وی را خواننده ای خوب و تاثیرگزار به شمار آورد.
فریدون آسرایی متولد سال 1336 است. اصالت او به منطقه آسرا برمیگردد تقریبا 15 دقیقه بعد از سد کرج یک منطقه کاملا کوهستانی اما خودش می گوید در کرج به دنیا آمده و در خیابان جمالزاده تهران بزرگ شده است. 4 برادر و 2 خواهر که 1 برادرش در هلند و 1 خواهر در کرج و بقیه در تهران زندگی می کنند. او بچه یکی مانده به آخر است. دیپلمش را در ایران گرفت و در لشگر 64 ارومیه خدمت کرد و چون زن برادرش فیلیپینی بود به کمک ایشان در شهر مانیل آن کشور 8سال درس خواند که حاصلش مهندسی کشاورزی بود که 3 سال آن را برای فوق لیسانس خواند که منصرف شد و به تهران آمد.
فعالیت های هنری خود را در ایران پس از بازگشت از کانادا با آلبومی به نام "غریبه" آغاز کرد.اولین آلبوم وی با نام اولین سلام وارد بازار شد که به توفیق چندانی دست نیافت.اما او با دومین آلبوم خود با نام غریبه رکورد فروش در ایران را شکست.
آلبوم بعدی او با نام سرگذشت وارد بازار شد که یکی از آهنگ های او با نام ای وطن در این آلبوم قرار دارد. آلبوم آخر او نیز با نام از تو دورم با فضایی عاشقانه روانه بازار شد. آلبوم موسیقی پاپ "خاطرات گمشده" با 11 تراک به نام های: "سلام"، "آینه"، "گل عاشق"، "تو آرومی"، "مسافر"، "طاقت بیار"، "کشف تو"، "بی تو"، "خداحافظ نگو"، "رویا" و "خاطرات گمشده"، منتشر شد. عبدالجبار کاکایی، میترا روحانی، سروش داد خواه، حسین غیاثی، حبیبه نیک سیرتی، امیر مسعود هفت لنگ، محمد صالح علا و سید عباس سجادی به عنوان ترانه سرا حضور دارند.
خاطرات گمشده زمانی منتشر شد که همه فریدون آسرایی را با ترانه: آهای خوشگل عاشق می شناختند. آلبوم های قبلی او به ترتیب: از تو دورم، بود که اصولا ساختاری مجزا از کار قبلی او داشت و ماهیت این طور کارها هم به شکلی نیست که بر سر زبان ها بیفتد. پس از آن آلبوم ریمیکس بود که بازهم تجربه ی اثرگذاری نبود. اما آلبوم خاطرات گمشده در عین این که ساختاری متفاوت از هر سه آلبوم قبلی فریدون دارد که در ایران منتشر کرده است، بلکه یک گام به جلوتر رفته و ذائقه دوستداران موسیقی را تغییر داده است. دیگر حالا می توان فریدون آسرایی را علاوه بر آهای خوشگل عاشق با قطعات: سلام و خاطرات گمشده و کشف تو و دیگر قطعات این آلبوم شناخت. آلبومی که محترمانه به مخاطبش می نگرد و قطعا چیزی جز احترام دریافت نمی کند.
بهرنگ قدرتی دوست خوب و هنرمندم در نقدی از این آلبوم به نکات خوبی اشاره کرده است.آلبوم خاطرات گمشده یکی از بهترین آلبوم های تولید شده در سال های اخیر است. این آلبوم را می توان در ژانر موسیقی پاپ طبقه بندی نکرد. به اعتقاد من ویژگی های بیشتر و بهتری از موسیقی پاپ را می توان در این اثر پیدا کرد که همین باعث متفاوت بودن آن با سایر آلبوم هاست. شاید بتوان این آلبوم را در سبکAge New طبقه بندی کرد. تلفیق های کاملا نامتجانس که در قطعات این آلبوم مشاهده شد را کمتر در آلبوم های پاپ می توان مشاهده کرد. ترکیب های کاملا جدید در استفاده از اصوات الکترونیک و آرپجیاتورهانشان از نگاه متفاوت فریدون و پاشا یثربی به موسیقی است. ملودی ها و آکوردهایی که بارها تکرار می شوند و حس تعلیق را به شنونده منتقل می کنند نیز نشانی بر این مدعاست. استفاده از ساز سنتور و کمانچه و آواز سنتی در کنار بداهه نوازی های گیتار الکتریک ترکیب های جدید قابل تاملی پدید آورده است که نشان از یک خط فکری جدید با اتکا به دانش در دو حوزه موسیقی سنتی و مدرن است. البته در جایی عدم حضور سه تار نیز احساس می شود.
و باز به عقیده من فریدون با صدای مخملی و دلنشینی که دارد می تواند با تولید آلبوم های جدید و با کمی وسواس بیشتر در کلیت کارش، به موفقیت های بیشتری هم نایل گردد. وی ذاتا نشان داده است که موسیقی و اقتضائات عدیده آن را می شناسد و از سر سرگرمی و سر درگمی و... وارد این حوزه نشده است. اصولا هنرمند خلا ق و توانا، خود را به نوعی بروز می دهد و به رخ احساس و تفکر مخاطبش می کشد و فریدون نیز از هنرمندان حرف برای گفتن دار امروز است و صدای پر طنین اش از پس و میان جیغ های بنفشی که امروزه از حنجره بسیاری خواننده نما به گوش می رسد، قابل تشخیص و تحسین است. برایش آرزوی موفقیت های بیشتری دارم.
روزنامه مردمسالاری