نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم مرهم می فروخت
زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت
زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر
مرگ را همچون شراب کهنه کم کم می فروخت
در تمام سالهای رفته بر ما روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گلفروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت
فاضل نظری
با کسایی رابطه داریم که از جنس خودم هستن میگن مغروره
سربزیریم و سرمون به کار خودمونه میگن خودخواهه
دوس داریم همیشه مرتب باشیم و لباسای خوب بپوشیم میگن واسه رفتن به ... است
آهنگ گوش میکنیم میگن عاشق شده
میگیم با هیچکی رابطه نداریم میگن هههههههه دروغه
با تلفن حرف میزینم میگن با دوس دخترشه
گریه میکنیم و ناراحتیم میگن جواب نه شنیده
میخندیم و شادیم میگن از طرف بله رو شنیده
موهامونو ژل میزنیم میگن اه اه چقدر سوسول
بلند بلند میخندیم میگن اه اه چقدر جلف!!!!
آروم میخندیم میگن چقدر بی خیال
تند راه میریم میگن داره میره سر قرار
آروم راه میریم میگن شکست عشقی خورده
ایستادیم میگن دقیقا الان سر قراره
اصلا بی خیال .هر چی دلشون میخواد بگن.
فقط یه آرزویی دارم
کاش ما خودمونو کاملا بشناسیم قبل از اینکه با کسی آشنا بشیم و انتظار داشته باشیم اون ما را بخوبی بشناسه.
ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی
بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی
ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد
چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد
به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم
به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم
منو به دست من بکش به نام من گناه کن
اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن
نگو به من گناه تو به پای من حساب نیست
که از تو آرزوی من به جز همین عذاب نیست