شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکرهٔ شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند. این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
صاحب این عکس کیست؟
یک مرد هندی برای تامین هزینه مشروبات الکلیاش سعی داشت همسرش را به قیمت 110 دلار بفروشد.
به گزارش ایسنا، این مرد چهل و دو ساله که به مصرف الکل اعتیاد دارد، قصد داشت همسرش را بفروشد تا هزینه خرید این مواد را تامین کند. بنابر اعلام پلیس هند، فرزند بزرگتر این مرد وقتی از اقدام او آگاه شد، به اداره پلیس رفت و شکایتی علیه پدرش تنظیم کرد.
این زن به پلیس گفت: وقتی متوجه تصمیم همسرم شدم، فرار کردم و به خانه یکی از اقوام پناه بردم. 20 سال پیش با راجاندر ازدواج کردم، اما تصور نمیکردم او برای خرید مشروب حاضر به این کار شود.
تفاوت میان جمله (( تقریبا درست است)) با ((درست است )) آنقدر بزرگ است که به تفاوت میان کرمشبتاب و رعد و برق میماند.» معنای این جمله «مارک تواین» را وقتی بهتر درک میکنیم که بدانیم گفتن بعضی جملهها در کار چقدر میتواند ویرانگر باشد. فرقی نمیکند شما کارمند باشید یا مشتری یا جزو مقامات بلندپایه؛ این کلمات شما هستند که به شما و شخصیت کاریتان رنگ و رو میدهند.
«کلمهها بسیار اهمیت دارند چراکه نه تنها شخصیت شما را به دیگران نشان میدهند بلکه طرز فکر دیگران درمورد شما را شکل میدهند.» این جملهای است که «کارن فرایدمن» نویسنده کتاب «خفه شو و چیزی بگو!» مینویسد. این کتاب به بررسی استراتژی برقراری ارتباط در محل کار میپردازد. «اگر شما چهرهای مثبت به خود بگیرید قطعا توجه دیگران را جلب خواهید کرد. در این صورت شما در بهترین شرایط قرار میگیرید تا آنها به حرفهایتان گوش دهند.»
با این حال اغلب اوقات وقتی در محیط کاری شروع به صحبت میکنیم اغلب از کلماتی مبهم و تردیدآمیز استفاده میکنیم که تنها فایدهاش مخدوش کردن پیامی است که قصد انتقال آن را داریم. کاربرد کلمههایی همچون «به نوعی، در اغلب موارد» باعث کاهش قدرت کلام میشود یا استفاده از جملههای منفی مثل «نمیتوان، امکان ندارد و هرگز» که باعث ناامیدی و منفعل شدن میشود. براساس تحقیقی که به تازگی انجام شده و طبق توصیه کارشناسان، ۱۰ جمله زیر را فیگارو به عنوان بدترین چیزهایی انتخاب کرده که میتوان در محیط کار به زبان آورد.
این کار من نیست
همین جمله ساده و پرکاربرد باعث میشود شما خودتان را از جمع اعضای تیم کاریتان جدا کنید. این جمله دقیقا متضاد حس انعطافپذیری و میل به یادگرفتن چیزهای جدیدی است که برای برعهده گرفتن پستهای حساس و عالی حیاتی است. به جای این جمله منفی میتوان از این جمله مثبت استفاده کرد: «واقعا در این زمینه تجربهای ندارم.»
فکر میکنم که...
«لوری توماس روس» که مدیر یک شرکت بزرگ است اعتقاد دارد این جمله و جملههای مشابه آن همچون «تصور میکنم، احساس میکنم» باعث میشود از تسلط مدیریتی شما کاسته شده و قدرت پیام را نیز تضعیف کند. گفتن «فکر میکنم این بهترین استراتژی است» قدرت کمتری دارد از جمله «این بهترین استراتژی است.» حتی این مورد را باید به تشکر کردن هم تسری دارد.
نمیدانم
شما فکر میکنید گفتن این جمله یعنی صداقت؟ با گفتن این جمله ممکن است دیگران فکر کنند شما از روی تنبلی با این جمله خود را خلاص کردهاید. به جای این جمله بگویید: «اجازه بدهید جواب را پیدا کنم.» یا «نمیدانم چطور این کار را انجام دهم.» و حتی «برای انجام این کار از چه کسی میتوانم کمک بگیرم؟» نیز جمله مناسبی است. با این کار زمان میخرید تا راه حل را بیابید.
نمیتوانم
با بر زبان «نیاوردن» این جمله به همکاران خود میفهمانید که برای هرنوع یادگیری آماده هستید. میتوانید مشکل را بررسی و راه حل پیشنهاد کنید. مثلا اگر از شما خواسته باشند پروژهای را معرفی کنید که به دلیل مشغله کاری توان انجام آن را ندارید بگویید: «متاسفانه الان مشکلی دارم. با این حال با فلانی در این مورد صحبت کردهام و مطمئنم او به خوبی از پس آن برمیآید.»
ولی...
استفاده از کلمه «ولی» همه آن چیزی را که پیش از این گفتهاید کاملا انکار میکند. مثلا این جمله را ببینید: «این پیراهن خیلی زیباست اما این گوشوارهها به پیراهنت نمیآید.» ما همیشه به طورغریزی جملات منفی را میبینیم. بنابراین استفاده از این کلمه تنها باعث برجسته شدن بخش منفی ماجرا میشود.
سعی خودم را میکنم
استفاده از این جمله یعنی احتمال شکست وجود دارد و ممکن است داستان به آخر نرسد. وقتی در ساعات آغازین کار، رئیستان از شما میخواهد کاری را انجام دهید و شما به او میگویید «سعی خودم را میکنم» باعث میشود تردید در روح رئیستان شکل بگیرد. به جای این جمله میتوانید بگویید: «ساعت ۹ روی میز کارتان خواهد بود.»
ایده خوبی نیست
این اولین و دمدستترین جملهای است که در برابر ایدههای همکارانتان میتوانید بگویید. بکار بردن این جمله باعث میشود آنها جرات ابراز ایدههای خود را نداشته باشند. به جای اینکه چیزی را به طور کامل رد کنید میتوان مثلا از یک پرسش استفاده کرد: «خب میتوان این ایده را اجرایی کرد؟»
تقصیر من نیست
به جای گفتن این جمله و در مقام ضعف و مظلومنمایی قرار گرفتن بهتر است دست بالا را بگیریم. چنین جملههایی میتواند کمک حال هرکسی باشد: «سعی میکنم بفهمم چه اتفاقی افتاده است.» یا «بهتر است سعی کنیم بفهمیم چطور میشود از تکرار این اتفاق جلوگیری کرد.»
تصور میکنم...
اجتناب کردن از جملههایی که در آنها عدم قطعیت موج میزند باعث میشود قدرت و تسلط خود را بهتر به دیگران نشان دهید. اگر ذهن شما را چیزی به خود مشغول کرده که باعث درنگ شما میشود به جای اینکه با خجالت صحبت کنید بهتر است مشغولیت ذهنیتان را صادقانه مطرح کنید.
غیرممکن است
این جمله بدون شک منفیترین جمله این فهرست است. این جمله یعنی اینکه شما حتی آماده نیست که آن موضوع خاص را امتحان کنید. حس منفی واگیردار است و همچون یک ویروس منتشر میشود. برای مثبت بودن میشود گفت: «خب بگردیم شاید راه حلی پیدا کردیم.»
سلام حاجی
شنیدم حاج خانم برای چندمین بار دلش هواس طواف کعبه کرد.
شما هم از خدا خواسته لبیک گفتی...
مکه خوب بود؟
خدایی خوب بود؟دینت کامل شد؟سنگ هایت را به شیطان زدی؟
حاجی سوغاتی هایت بوی ندامت می دهند!
حجای لباست از جنس اعلاست؟حاجی عجب دمپایی سفیدی!
سفر چطور بود حاجی؟...خوش گذشت؟
شنیدم حاج خانم خیلی ولخرجی کرده و چند النگو و سینه ریز گران خریده!
حاجی جان خبر داری آقا همین همسایه چند خانه بالاتر کلیه اش را فروخته تا برای دخترش جهاز بخرد؟
دخترش 3 سال است مراسمش هر ماه عقب افتاده...
طفلکی ها هفته قبل بعد سه ماه مراسم ساده ای گرفتند و ازدواج کردند.
آنها را بی خیال اصل حالت چطور است؟
شنیدم دیش شام مفصلی به مهمانها داده ای!
چند کودک گرسنه دم در هی اذیت می کردند و غذا می خواستند....
آنها را دیدی حاجی؟
حاجی با این همه ریا باز هم مکه خوش گذشت ت ت ت ت؟؟؟
سرت را درد نیاوردم حاجی جان....
زیارت قبول
دلخوش از آنیم که حج می رویم غافل از آنیم که کج می رویم.
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: <<بچه ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه ای رو که دیروز یا
دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه... زود باشین بچه های خوب...>> نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره
دادن به نقاشی ها شد، بعضی از بچه ها خانواده شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز
شام را کشیدند و ... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو
مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانوم سری تکان داد و
چند دقیقه کلاس را ترک کرد...
دو ساعت بعد ماموران پلیس جنازه یکی از همدستان پدر دانش آموز را - که هفته قبل با هم یک جواهر
فروشی را سرقت کرده بودند - از داخل باغچه خانه بیرون کشیدند و پدر کودک را هم بازداشت کردند
روزی روزگاری پیرزن فقیری توی زبالهها دنبال چیزی برای خوردن میگشت که چشمش به یک چراغ قدیمی
افتاد. آن را برداشت و رویش دست کشید. میخواست ببیند اگر ارزش داشته باشد، آن را ببرد و بفروشد.
در همین موقع، دود سفیدی از چراغ بیرون آمد.پیرزن چراغ را پرت کرد؛ با ترس و تعجب عقبعقب رفت و دید که
چند قدم آن طرفتر، یک غول بزرگ ظاهر شد. غول فوری تعظیم کرد و گفت: «نترس پیرزن! من غول مهربان
چراغ جادو هستم. مگر قصههای جور وا جوری را که برایم ساختهاند، نشنیدهای؟ حالا یک آرزو کن تا آن را در
یک چشم به هم زدن برایت برآورده کنم. امّا یادت باشد که فقط یک آرزو!
پیرزن که به خاطر این خوشاقبالی توی پوستش نمیگنجید، از جا پرید و با خوشحالی گفت: الهی فدات بشم
مادر.
اما هنوز جمله ی بعدی را نگفته بود که فدای غول شد و نتوانست آرزویش را به زبان بیاورد. ... و مرگ او درس
عبرتی شد برای آنها که زیادی تعارف میکنند!
دختری 15 ساله ، نوزادی 1 ساله به بغل داشت...
((مردم)) زیرلب بهش میگفتن فاحشه!
اما هیچ کس نمیدونست که به این دختر در 13 سالگی تجاوز شده بود...!
پسری 23 ساله رو ((مردم)) "تنبل چاقالو" صداش میکردن...
اما هیچ کس نمیدونست پسر بخاطر بیماریشه که اضافه وزن
داره...!
((مردم)) زنی 40 ساله رو "سنگدل" خطاب میکردن ، چون هیچ وقت روزا خونه نبود تا با بچه
هاش بازی کنه و به کارهاشون برسه ،
اما هیچ کس نمیدونست زن بیوه ست ، و برای پر کردن شکم بچه هاش باید سخت کار کنه!
مردی 57 ساله رو ((مردم)) "بی ریخت" صدا میکردن ،
اما هیچ کس نمیدونست که مرد زیبایی صورتش را در راه حفظ
وطنش فدا کرده !
و هر روز مردم و من و تو به غلط قضاوت می کنیم...!
موافقین؟!!